sAmaR! ارسال شده در 1 فروردین، 2021 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 فروردین، 2021 با این حجم از خاطره کـه چشمانِ هر اَبر را قاب گرفته بـه دنبال پناهگاه عاشقانه اي هستم از جنس پاییز تا ملودی چکامه هاي ناتمامم را بـه گوش زمین برساند… 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 1 فروردین، 2021 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 فروردین، 2021 پدر گنجینه اي پر از راز هاي نهفته لبخندی که خانه را روشن میکند تکیه گاهی برای دلتنگی هایت مهربانی که می گشاید گره از تمام کارهایت … 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 1 فروردین، 2021 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 فروردین، 2021 در شکار معرفت با عشق پیمان بستہایم درمیان عاشقان ما عاشق دل خستہایم ! درجواب بی وفائے مهربانے ڪردهایم ! مهربانے را بہ رسمِ معرفت طِے ڪردهایم 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 1 فروردین، 2021 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 فروردین، 2021 زندگی سازِ دل است تو نوازندهٔ این سازی و بس تو اگر شاد زنی شاد شوی گرچہ باشی چو قناری به قفس !! 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 1 فروردین، 2021 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 فروردین، 2021 لای هرزخمِ دلم خاطره ای غمگین است باهمین خاطره هازندگی ام شیرین است زندگی تا که به چـشمان تو راهش افتاد غزل من به همین روزســــــیاهش افتاد... 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 1 فروردین، 2021 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 فروردین، 2021 آسمان را مرخص میڪنم! دیگر بهـ هــوا هــم نیازے ندارم! تو خودت را مثل هــوا مثل نور، مثل آسمان پهــن ڪردهــاے روے تمام لحظهـ هــایم… 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 1 فروردین، 2021 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 فروردین، 2021 عاشقانه هاي من کوتاه اسـت اما … نگاه تو نبض احساس شعر من اسـت و شهد نگاهت را فقط واژه هاي شعر من خواهند فهمید... 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 1 فروردین، 2021 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 فروردین، 2021 انسان های هم فرکانس همدیگر را پیدا می کنند.. حتی از فاصله های دور… از انتهای افقهای دور و نزدیک.. انگار. جایی نوشته بود که اینها باید در یک مدار باشند.. یک روزی .. یک جایی است که باید با هم ، برخورد کنند… آنوقت… میشوند همدم، میشوند دوست، میشوند رفیق.. اصلا میشوند هم شکل… مهرشان آکنده از همه …. حرفهایشان میشود آرامش… خنده شان، کلامشان می نشیند روی طاقچه دلتان.. نباشند دلتنگشان میشوی.. هی همدیگر را مرور می کنند.. از هم خاطره می سازند…. مدام گوش بزنگ کلمات و ایده ها هستند.. و یادمان باشد.. حضور هیچکس اتفاقی نیست. 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 1 فروردین، 2021 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 فروردین، 2021 دم را غنیمت بشمارید، در حال زندگی کنید و تلاشتان این باشد که زندگی را با تکتک سلولهای خود احساس کنید. 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 1 فروردین، 2021 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 فروردین، 2021 پریدن کار دل است و قدم زدن کار عقل اگر لذت جهان خواهی با دل همسفر شو و اگر مقصد خواهی آهسته رو . . . 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 1 فروردین، 2021 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 فروردین، 2021 مهم ترین درسی که از مادربزرگم آموختم این بود: اگر می خواهی چیزی را نابود کنی، اگر می خواهی صدمه و آسیبی به چیزی برسانی، کافی است آن را محدود کنی، کافی است آن را محصور کنی. آن وقت می بینی که خود به خود خشک می شود، پژمرده می شود و می میرد! – بعد از عشق اثر الیف شافاک 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 1 فروردین، 2021 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 فروردین، 2021 تقدیر به آن معنا نیست که مسیر زندگیمان از پیش تعیین شده، به همین سبب اینکه انسان گردن خم کند و بگوید چه کنم “تقدیرم این بوده” نشانه ی جهالت است، تقدیر همه ی راه نیست، فقط تا سر دوراهی هاست، گذرگاه مشخص است، اما انتخاب گردش ها و راه های فرعی دست مسافر است، پس نه بر زندگی ات حاکمی و نه محکوم آنی. – ملت عشق اثر الیف شافاک 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 1 فروردین، 2021 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 فروردین، 2021 تنها کاری که باید انجام دهیم این است که درک کنیم همهمان بنا به دلیلی به این جهان آمدهایم که باید نسبت به آن خود را متعهد کنیم. آنگاه است که میتوانیم بر رنجهای بزرگ و کوچک خود بخندیم و بدون ترس پیش برویم و آگاه باشیم که در هر گام ما مقصودی و منظوری نهفته است. – پائولو کوئیلو 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 1 فروردین، 2021 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 فروردین، 2021 چنان دلبسته ام کردی که با چشم خود دیدم خودم میرفتم اما سایه ام با من نمی آمد... 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 1 فروردین، 2021 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 فروردین، 2021 این ابر ها را من در قاب پنجره نگذاشته ام که بردارم اگر آفتاب نمی تابد تقصیر من نیست با این همه شرمنده تو ام خانه ام در مرز خواب و بیداری ست زیر پلک کابوس ها مرا ببخش اگر دوستت دارم و کاری از دستم برنمی آید... 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 1 فروردین، 2021 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 فروردین، 2021 بی قرار تو ام و در دل تنگم گله هاست آه بی تاب شدن،عادت کم حوصله هاست همچو عکس رخ مهتاب که افتاده در آب در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست باز می پرسمت از مساله ی دوری و عشق و سکوت تو جواب همه ی مساله هاست... 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 1 فروردین، 2021 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 فروردین، 2021 در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست می رسم با تو به خانه،از خیابانی که نیست می نشینی رو به رویم،خستگی در میکنی چای می ریزم برایت،توی فنجانی که نیست باز می خندی و می پرسی که حالت بهتر است باز می خندم که خیلی،گرچه میدانی که نیست شعر میخوانم برایت،واژه ها گل می کنند یاس و مریم می گذارم،توی گلدانی که نیست چشم می دوزم به چشمت،میشود آیا کمی دست هایم را بگیری،بین دستانی که نیست وقت رفتن می شود،با بغض می گویم نرو پشت پایت اشک می ریزم،در ایوانی که نیست می روی و خانه لبریز از نبودت می شود باز تنها می شوم،با یاد مهمانی که نیست... 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 1 فروردین، 2021 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 فروردین، 2021 تو نیستی و خورشید غمگین تر از همیشه غروب خواهد کرد و من دلتنگ تر از فردا به تو فکر میکنم چقدر دوست داشتنی بودی وقتی چهره رنجور و چشمان مهربانت در نگاهم خیره میشد اکنون که بازوان خاک پیکرت را در آغوش گرفته است کلمههای سیاه پوش شعرم برایت مرثیههای دلتنگی سرودهاند... 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 1 فروردین، 2021 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 فروردین، 2021 من مشقِ نانوشتهام به دستِ نی خواندن از خوابِ تو آموختهام به راه من بارانِ بریدهام به وقتِ دی گفتن از گریههای تو آموختهام به راه به من بگو در این برهوتِ بیخواب و طی مگر من چه کردهام که شاعرتر از اندوهِ آدمیام آفریدهاند؟ 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 1 فروردین، 2021 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 فروردین، 2021 آن چنانی که فقط ،خاطره ای خواهد ماند لحظه ها عریانند به تن لحظه خود ، جامه اندوه مپوشان هرگز تو به آیینه نه آیینه به تو ، خیره شده است تو اگر خنده کنی ، او به تو خواهد خندید و اگر بغض کنی آه از آیینه دنیا ، که چه ها خواهد کرد گنجه دیروزت ، پر شد از حسرت و اندوه و چه حیف بسته های فردا ، همه ای کاش ای کاش ظرف این لحظه ، ولیکن خالی است ساحت سینه ، پذیرای چه کس خواهد بود غم که از راه رسید ، در این سینه بر او باز مکن تا خدا ، یک رگ گردن باقی است تا خدا مانده، به غم وعده این خانه مده... سهراب سپهری 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 1 فروردین، 2021 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 فروردین، 2021 من در این خلوت خاموش سکوت اگر از تو یادی نکنم،می شکنم سهراب سپهری 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 1 فروردین، 2021 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 فروردین، 2021 مرداب اتاقم کدر شده بود و من زمزمه خون را در رگهایم میشنیدم. زندگیام در تاریکی ژرفی میگذشت. این تاریکی، طرح وجودم را روشن میکرد. در باز شد و او با فانوسش به درون وزید. زیبایی رها شدهیی بود و من دیده به راهش بودم: رویای بیشکل زندگیام بود. عطری در چشمم زمزمه کرد. رگهایم از تپش افتاد. همه رشتههایی که مرا به من نشان میداد در شعله فانوسش سوخت: زمان در من نمیگذشت. شور برهنهیی بودم. او فانوسش را به فضا آویخت. مرا در روشنها میجست. تار و پود اتاقم را پیمود و به من ره نیافت. نسیمی شعله فانوس را نوشید. وزشی میگذشت و من در طرحی جا میگرفتم، در تاریکی ژرف اتاقم پیدا میشدم. پیدا، برای که؟ او دیگر نبود. آیا با روح تاریک اتاق آمیخت؟ عطری در گرمی رگهایم جابهجا میشد. حس کردم با هستی گمشدهاش مرا مینگرد و من چه بیهوده مکان را میکاوم: آنی گم شده بود... 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 1 فروردین، 2021 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 فروردین، 2021 در دل من چیزی است،مثل یک بیشه نور،مثل خواب دم صبح و چنان بی تابم،که دلم میخواهد،بدوم تا ته دشت،بروم تا سر کوه... دورها آوایی است،که مرا میخواند... سهراب سپهری 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 1 فروردین، 2021 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 فروردین، 2021 به پشت درب باورت، مسافری نشسته است مسافری که از خودش، برای تو کشیده دست بدون آب پشت سر، به سوی قلبت آمده مسافری که بغض او، غرور لحظه را شکست ذغال سرخ انتظار، و بوی قلب سوخته دری به غصه کرده باز، کسی که درب خنده بست بدون کوله و غذا، شبی که زوزه می کشد سکوت ضجه می زند، دقیقه ها ،همان که هست دری که بسته تا ابد، غمی عمیق می شود سکوت و بغض می جود، به روی سفره ی شکست مسافر از تو پر کشید به سوی روزمرّگی سیاه زندگی به تن ، به مرگ آرزو نشست. 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 1 فروردین، 2021 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 فروردین، 2021 چه عاشقانه است این روز های ابری… چه عاشقانه است قدم زدن زیر باران غم تنهایی… چه عاشقانه است شکفتن گل های اقاقیا… چه عاشقانه است قدم زدن در سرزمین عشق… و من چه عاشقانه زیستن را دوست دارم… عاشقانه لالایی گفتن را دوست دارم… عاشقانه سرودن را دوست دارم… عاشقانه نوشتن را دوست دارم… عاشقانه اشک ریختن را… عاشقانه خندیدن را دوست دارم… دفتر عاشقانه ی من پر از کلمات زیبا در نثار بهترین و عاشقانه ترین کسانم… و من عاشقانه می گِریَم… عاشقانه می خندم… عاشقانه می نویسم… و در سکوت تنهایی عاشقانه می میرم… 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .