sAmaR! ارسال شده در 16 اردیبهشت، 2021 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اردیبهشت، 2021 از دوست به یادگار دردی دارم کان درد به صد هزار درمان ندهم مولانا 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 16 اردیبهشت، 2021 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اردیبهشت، 2021 صبور که باشی... هم حکمت را میفهمی هم قسمت را می چشی هم معجزه را میبینی "دلت را به خدا بسپا" 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 16 اردیبهشت، 2021 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اردیبهشت، 2021 تو ناگهان رفتی و من ناگهان دریافتم آدم میتواند نفس بکشد راه برود و گوری را در خود حمل کند. | یوسف صدیق | 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 16 اردیبهشت، 2021 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اردیبهشت، 2021 بر فرورفتگی های این سنگ دست بکش و قرن ها عبور رودخانه را حس کن! سنگ ها سخت عاشق می شوند اما فراموش نمی کنند. | گروس عبدالملکیان | 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 16 اردیبهشت، 2021 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اردیبهشت، 2021 زمان از دستان ما می افتد حرف ترک می خورد عشق می رمد و سکوت جان مان را پُر می کند... نیلوفر ثانی 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 16 اردیبهشت، 2021 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اردیبهشت، 2021 من هر شب هر لحظه تورا پرسه میزنم ... نیلوفر ثانی 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 16 اردیبهشت، 2021 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اردیبهشت، 2021 نبودِ تو گره خوردهام در رنج در شقاوتِ بی دلیلِ سکون در احوالِ بیترنمِ شب در سکوت ناپیدایِ جنون بُرخوردهام در حیرت در قناعتی از حال در اغماءِ لحظهها در نبودِ تو در نداشتنِ خاطرهها تو باشی من گره میخورم در عطر در حضورِ مطلقِ عشق در تبسمِ نورپاش ماه در حظِ بیتکرار شور تو باشی من شبیه دریایی پراز فانوسم آسمانی لبریز شهاب شبیه یک افق گسترده تا جهان یک نتِ نهایی تکمیلِ یک شاهکار تو باشی من شاعرم همراه واژه و کلام پرمیشوم از سرودنِ تو تَر میشوم از قطرههای باران... نیلوفرثانی 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 16 اردیبهشت، 2021 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اردیبهشت، 2021 منطقِ احساس در پیچیدگیهایِ ادراکم مرددست نه راهی به اثبات نه میشود انکارش کرد و برودت معادلات سرد بیجواب مغز استخوان میترکاند بگذار نگاهت کنم که این آخرین برون رفت از این سرگردانی ممتدَست ... نیلوفرثانی 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 16 اردیبهشت، 2021 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اردیبهشت، 2021 چه اتفاق روشنی از چشمهای تو نفس می روید از شانههایت می وزد باد ازخواب هایم تو تو که دچار شب اگر ترانه نگوید نبض بیداری مماس برآب برآئینه برخاک تلف می شود و مازاد رنج خزیده در اعماق موج موج برتاب بربام برماه بر تلالوی آوازهای مانده در راه زخم درتن شور برلب سرریز جنون از تب شعر می شود شعر آواز غریبی ست در بی پناهی ام ازتو در فرسنگ نداشتنت در جوشیده فاصله از من تا دست های تو ... نیلوفرثانی 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 16 اردیبهشت، 2021 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اردیبهشت، 2021 در سینه رنج من در چه جهانی بی تو افتادهام که خراشیدهام هر لبخند که تفتیدهام هر سراب که شکسته ام هر سرو و بازهم ته مانده ی جانی به زخم به خون به تصاعدِ هر آه ر هر دم در چشم خار من هر بار خضوعِ نبودنت را سرمه کشیدم غبار آئینه ات را سایه نشاندم ماهِ رویت را آواز خواندم و بغضِ سالیان نفیرِ سکوتِ هزار هزار از عمق نگاه بیرون کشیدم چه بر گُرده ی عشق چه منت بر ایثار من در فنایِ خویش برخاسته ام در زهرآبه ی مرگ غلتیده ام بر خاک سرخِ جنون شیهه کشیده ام تا از رگانم بر برهوتِ شب لخته لخته دریا بپاشد من در ایمانِ آمدنت همجوار صبحم و وحشت گرگ ومیش را عاشقانه می بوسم نیلوفرثانی 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 16 اردیبهشت، 2021 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اردیبهشت، 2021 جانان جان آدمها ازیک جایی برای هم شروع میشوند شاید از مدتهای مدیدی دور ،وقتی از کنارهم بی آنکه بدانند عبور کردند شاید از اولین نگاه یا اولین سلام یا وقتی گفتند" دوستت دارم ".. آدمها از یک جایی ، بی مرز میشوند .. آنقدر که دیگر بود و نبودشان برای هم فرق میکند آنقدر که دلشان فقط ،" بودن " میخواهد ... آدمها از یک جایی ، حال ِ"باهم بودن " را بهر چیزی ترجیح میدهند .. طعم شیرین و تلخی که بوی زندگی میدهد ... نیلوفرثانی 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 16 اردیبهشت، 2021 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اردیبهشت، 2021 پشتِ تمام پنجرهها چشمهایی همیشه منتظرست قابِ تلخی از انتظار و نمناکیِ شعری که دستهای تو را میخواهد به التیام پشت تمام نیامدنها پنجرههایی کمر خم کردهاند از شوریِ زخمهایی که همیشه تازهاند.. پشت تمام شبگردیها دلتنگیِ بیداریست که رام نمیشود حتی با رویا... نیلوفرثانی 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 16 اردیبهشت، 2021 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اردیبهشت، 2021 همیشه جایی هست که چشمهایِ تو در آن نیست و برزخ تنهایی مدام از راه میرسد و مرا با تمامِ نیازم به چشمهایت میخورد آنچه میماند تلی از سیاهی از انتظار سر نیامدهی دیدار ست... نیلوفرثانی 2 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 16 اردیبهشت، 2021 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اردیبهشت، 2021 چطور میتوان دست به خطوطِ نامِ تو برد دلتنگی امان میبُرد شعر دل به سکوت میزند و به حدود تو آمدن پرو بال میخواهد به بلندایِ سرو و جرأت به کولیوشیِ باد حالا که منم افتاده در دورستهای فاصله بیبال بیتن دلتنگ بیتو ... نیلوفرثانی 2 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 16 اردیبهشت، 2021 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اردیبهشت، 2021 گاهی برایم شعر بخوان به نیابت باران به شُرههای دل چکیده در کویرستان به فاش رازهای پنهان به عریانیِ انتظاری بی نام به هر مرحله از گوشهی چشم تو چکیدن به نیاز تو رسیدن گاهی برایم شعر بخوان در انتهای بغضی که به بوسه باز نشد به دردی پنهان در مجاورتِ سکوتی که آواز نشد به ایمانی که سوزاند حنجره را و نام تو به هر پنجره آغاز نشد گاهی برایم شعر بخوان ورق بزن کاغدکاهی زندگی و حروف نامت را سبز بنویس وجایی خالی بگذار برای نشئهی تلخیِ دیوانگی شعر بخوان و بخوان مرا به پریدنِ از بامِ رخوتِ تنهایی با طنین صدای مستت با مستیِ کلام جادویت با جادویِ مستور نابت و نابی شعرهای ماهت... نیلوفرثانی 2 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 16 اردیبهشت، 2021 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اردیبهشت، 2021 رنج از برگ برگ سالیان دور شاخه ی برهوت دمادم غربت تنهایی و سکوت نعشکش حسرت ها من در سرزمین علف های هرز به سبزی چشم تو دلخوشم... نیلوفر ثانی 2 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 16 اردیبهشت، 2021 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اردیبهشت، 2021 خمیده ایم در کوران ِتکرار هر سردی در بغض های فروخورده از اندوه مرده ایم در شیب ِرخوت و درد در ناله های رسیده از هرسو مردابیم و دیگر هیچ بهاری نمی زایدمان از نو ویرانیم و دیگر هیچ زخمی نمی سازدمان ازنو ... نیلوفرثانی 2 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Be.khodam.marboote ارسال شده در 16 اردیبهشت، 2021 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اردیبهشت، 2021 آدميزاد معمولا يا كسى سراغش نميره و احساس تنهايى ميكنه يا يه عالمه دور و برش هستن و حس ميكنه تنهاست، توى اولى به وجود خودش شك ميكنه توى دومى به وجود بقيه "سبيدو " 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 18 اردیبهشت، 2021 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اردیبهشت، 2021 عکس هایت را دوست دارم .... در آن ها طور دیگری هستی ... لبخند می زنی... عاشقانه نگاه می کنی... و از کنارم نمی روی ! فرشته_رضایی 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 18 اردیبهشت، 2021 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اردیبهشت، 2021 ک دانه کبریت را روشن کن ... و کف دستت بگذار … می سوزاند نه ؟ ده بار دیگر هم که امتحان کنی ... فقط بیشتر می سوزی همین ! بعضی چیزها ذاتشان خطرناک است ... و هزار سال هم که بگذرد تغییر نمی کنند، ... مثل کبریت که می سوزاند ... یا چاقو که تیز است و برنده! و هر چقدر هم در استفاده از آنها احتیاط کنی ... یک لحظه بی توجهی ات کافیست ... تا زخمی ات کنند… راستش بعضی آدم ها هم اینگونه هستند … یک بار، دو بار، سه بار که یک نفر را امتحان کردی و دیدی دلت را سوزاند ... و احساست را زخمی کرد ... برای همیشه کنارش بگذار … زیرا فرصت دادن .... به آنهایی که ذاتشان خطرناک است وقت تلف کردن است … با آتش بازی کردن است ! فرشته_رضایی 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 18 اردیبهشت، 2021 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اردیبهشت، 2021 خاطراتم را که مرور می کنم همیشه یکنکته آزارم می دهد ... در زندگی ام همه چیز یا زود اتفاق افتاده یا دیر از موقعیت های شغلی خوب گرفته تا امکانات و شرایطی که زود به دست آوردم و زود از دست دادم از خواسته ها وآرزوهای کودکی گرفته تا پیدا کردن محبوب ترین کتونی کودکیم در اسباب کشی ... کتونی که دیگر نصف پاهایم هم در آن جا نمی شد ...کتونی که برای داشتنش دیر شده بود... خیلی دیر... آرزوهایی که دیر به دست آوردم و دیگر آرزو نبود حالا که خوب فکر میکنم آدم های زندگی ما هم همین هستند گاهی زود به زندگیمان می آیند گاهی دیر آنقدر زود می آیند که بلدشان نیستیم ... نمی دانیم باید چطور با آن ها باشیم ... وقتی می آیند که سر ما جای دیگری گرم است تا به خودمان می آییم می ببنیم همه چیز خراب شده دیگر چیزی از آن ها برای ما باقی نمانده است اما زود رسیدن برزخ است برزخی که دل امید دارد به تعمیر به تعمیر خرابی ها و جبران گذشته جهنم جای دیگری ست جایی که انسان ها دیر به زندگی ات می آیند آنقدر دیر که دیگر لحظه ای فرصت برای داشتنشان نیست آنقدر دیر که باید از کسی که نداری! دل بکنی آنقدر دیر که یادت بیاید هر که را که تا امروز به دست آوردی اشتباه بوده آنقدر دیر که به چشم هایت نگاه کند و دل بدهد ولی یک نفر در ماشین منتظرش باشد آنقدر دیر که در چشم هایش نگاه کنی دل بدهی ولی یک نفر در خانه منتظرت باشد بهشت آن جایی ست که هر اتفاقی به وقتش بیوفتد نه زودتر نه دیرتر بهشت آن جایی ست که هرکسی در زندگیمان به وقتش بیاید نه زودتر و نه دیر تر حسین حائریان 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 18 اردیبهشت، 2021 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اردیبهشت، 2021 خاطــــــره یعنی : یک سکوت غیرمنتظره میان خنده های بلند... 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 18 اردیبهشت، 2021 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اردیبهشت، 2021 نباید شیشه را با سنـــــــــگ بازی داد ! نباید مست را در حال ِ مستــــــی . . . دست ِ قاضـــــــــی داد ! نباید بی تفاوت ! چتر ماتـــــــــــــــــم را . . . به دست ِ خیــــــــــــــــس باران داد ! کبوتر که جز پرواز ، آزادی نمی خواهــد ! نباید در حصار میـــــــــــــله ها با دانه ی گنــــــدم . . . به او تعلیم مانـــــــــــدن داد ... 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 18 اردیبهشت، 2021 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اردیبهشت، 2021 امروز صبح که از خواب بیدار شدم از خودم پرسیدم:زندگی چه میگوید؟ جواب را در اتاقم پیدا کردم پنکه گفت: خونسرد باش … سقف گفت: اهداف بلند داشته باش … پنجره گفت:دنیا را بنگر … ساعت گفت: هرثانیه با ارزش باش … آینه گفت:قبل از هرکاری،به بازتاب بیندیش …تقویم گفت: به روز باش… در گفت:در راه هدفهایت سختی ها را هل بده و کنار بزن… و زمین گفت:با فروتنی نیایش !!! 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
sAmaR! ارسال شده در 18 اردیبهشت، 2021 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اردیبهشت، 2021 و مقدر است که هر خوشی، به اندوهی آغشته باشد، و در هر اندوه، ذرهای خوشی نهاده شدهباشد، تا انسان بتواند دایرههای مهیب زیستن را تجربه کند... 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .