رفتن به مطلب

سیگار شکلاتی...


sAmaR!

ارسال های توصیه شده

 پבر و پسر בاشتن صحبت میڪرבن . . . 
 پבر בستشو مینבازه בوره گرבنه پسرش میگه پسرم من شیرم یا تو ؟ 
 پسر میگه : من ! 
 پבر میگه : پسرم من شیرم یا تو ؟؟ ! 
 پسر میگه : بازم من شیرم ! 
 پבر عصبے مشه בستشو از رو شونه پسرش بر میבاره میگه : من شیرم یا تو !؟ 
 پسر میگه : بابا تو شیرے ! 
 پבر میگه : چرا بار اول و בوم گفتے من פالا میگے تو ؟ 
 پسر گفت : آخه בفعه هاے قبلے בستت رو شونم بوב فڪر ڪرבم یه ڪوه پشتمه اما פالا . . . 
 به سلامتے هرچے پבره . . .
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

چهار فصل دلم پاییزیست...

دیگر گرمای تابستان

سپیدی زمستان

طراوت بهاری را نمی یابم و من همچنان غرق تو میشوم...

در اندوه برگ های پاییزی!!!

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

خوشبینی،

آهنربای خوشبختی است؛

اگرمثبت باشید ومثبت بمانید،

انسان ها و اتفاقات مثبت به سوی

شما جذب خواهند شد…

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

کابوس ها اون چیزهایی نیست

که توی خواب میبینی..

کابوس ها؛

همون چیزهایی هستن

که بهت اجازه ی خوابیدن نمیدن…

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

عشق مثل نواختن پیانو است،

ابتدا باید نواختن را بر اساس

قواعد یاد بگیری…

سپس بايد قواعد را فراموش کنی

و با قلبت بنوازی!

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

ببـــار بـــاران

یــاریم کن وبپوشـــان اشکــهایم را


نمیدانم تو بیشتر دلتنگی یا من؟ تو همراه دلتنگی هایت

فریاد میزنی

اما من محکوم به سکوتم، این است فرق من و تو...
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

%D8%B9%DA%A9%D8%B3_%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82%D8%A7%D9%86%D9%87_%D9%88_%D8%A7%D8%AD%D8%B3%D8%A7%D8%B3%DB%8C_%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8%B1_%D8%AA%D9%86%D9%87%D8%A7_(1).png

 

خسته ام . . . خوابم می اید که بیداری نداشته باشد . . .

 

رفتنم می اید که برگشتن نداشته باشد . . . نبودنم می اید که

 

بودن نداشته باشد . . . غروبم می اید که طلوع نداشته باشد

 

. . . سکوتم می اید که حرف نداشته باشد . . .

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

جودی!
کاملا با تو موافق هستم که عده ای از مردم هرگز زندگی نمی کنند و زندگی را یک مسابقه دو می دانند و می خواهند هرچه زودتر به هدفی که در افق دوردست است دست یابند و متوجه نمی شوند که آن قدرخسته شده اند که شاید نتوانند به مقصد برسند و اگرهم برسند ناگهان خود را در پایان خط می بینند. درحالی که نه به مسیر توجه داشته اند و نه لذتی از آن برده اند.
دیر یا زود آدم پیر و خسته می شود درحالی که از اطراف خود غافل بوده است. آن وقت دیگر رسیدن به آرزوها و اهداف هم برایش بی تفاوت می شود و فقط او می ماند و یک خستگی بی لذت و فرصت و زمانی که ازدست رفته و به دست نخواهد آمد. ...
جودی عزیزم! درست است، ما به اندازه خاطرات خوشی که از دیگران داریم آنها را دوست داریم و به آنها وابسته می شویم.
هرچه خاطرات خوشمان از شخصی بیشتر باشد علاقه و وابستگی ما بیشتر می شود.
پس هرکسی را بیشتر دوست داریم و می خواهیم که بیشتر دوستمان بدارد باید برایش خاطرات خوش زیادی بسازیم تا بتوانیم در دلش ثبت شویم.

دوست دار تو : بابالنگ دراز

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

از استیصالش بزرگ‌تر، فراگیرتر، ترسناک‌تر.

از امیدش جان‌فرساتر.

خیلی وقت بود فکر می‌کردم از امید فرساینده‌تر داریم؟ امروز پیدایش کردم.

بردباری؛صبرِ کشنده. این تاب آوردن لعنتی.

 

"آیدا کارپه"

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

1-هر شب ما به رختخواب میرویم،‌ ما هیچ اطمینانی نداریم که فردا صبح زنده بر می خزیزیم، با این حال ساعت را برای فردا کوک می کنیم.« این یعنی اُمید»
2ـ کودکی یکساله ای را تصور کنید، زمانی که شما او را به هوا پرتاب می کنید، او می خندد، چرا که او می داند که شما او را خواهید گرفت.«این یعنی اعتماد»
3ـ روزی تمام روستایی ها تصمیم گرفتند تا برای بارش باران دعا کنند، در روزی که برای دعا همگی دور هم جمع شدند،تنها یک پسر بچه با خود چتری داشت.«این یعنی ایمان»

♥این‌ها را برایتان خواستارم♥
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

ایـن روزهــا....


به قـــــول پنـــاهی

دروغ گفتــــن را خــــــوب یـاد گرفتــــــــــه ام

حــال مـ ــن خــــــــوب است

خــوبِ خــوب

فقـط زیــــاد تا قسمتــی هــــوای دلــ ــم طوفــــانی

همــراه با غبـــارهـای خستگـــــــــــــی ست

و فکـر مـی کنـــم

ایـن روزهـــا...

خــدا هـم از حـــرف هـای تکـــ ــراری مــ ــن خستـــه است

چـه حــس مشتـرکـــی داریــم مــ ــن و خـــدا

او...

از حــرف هـای تکـــ ـــراری مــن خستـــه است

و مـــن...

از تکـــ ــرار غـــــم انگیــز روزهــــایم...

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

همیشه از خوبی‌های آدم‌ها برای خودت دیوار بساز. پس هر وقت در حق تو بدی کردند، فقط یک آجر از دیوار بردار ! بی‌انصافیست اگر دیوار خراب کنی.

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

 

درد از همان‌جایی شروع می‌شود که تو می‌فهمی.

می‌فهمی که دیگر دلت به چیزی گرم نمی‌شود.

می‌فهمی که کسی کامل‌ات نمی‌کند.

درد از جایی شروع می‌شود که تمام آنچه را که خواسته‌ای به دست آورده‌ای و هنوز غمگینی!

تو اشتباه خواسته‌ای.

و رنج همین است. آرزویی از تو برآورده شده که از آنِ تو نبوده است.

 

و این سوال رنج مطلق است؛  کامل کننده‌ی من چیست؟

کامل کننده‌ی من کیست؟

 

#شیما_سبحانی

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

تو نیستی و من
در خودم سرگردانم
غیرقابل نفوذ
برای واژه ها
مصون برای سکوت
شبها را ترک میکنم
بدون هیچ مسیر
بی آنکه بدانم
زندگی را
دوباره از کجا شروع کنم…

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

گاهی سکوت می اموزد…..
بودن همیشه در فریاد نیست..
اسطوره شدن یعنی….
در عین رفتن بمانی….
یعنی باشی یا نباشی….
دوستت داشته باشند…
و دلتنگت شوند…!!

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

دل من مست دلت بود
توبدفهمیدی

عاشق حرف دلت بود
توبدفهمیدی

دل من اهل وفابود
توبدفهمیدی

خالی ازرنگُ ریابود

توبدفهمیدی...

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

ماهمیشه خوشبختی
رادردوردستهامیجوییم
اماغافل ازآنکه
خوشبختی..
همان لحظات
زندگی هستندومیگذرند
لحظات زندگیتون
پرازعشق...

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بچه ڪه بودیم
قضاوت نمیکردیم
همه  یکسان بودند
بزرگ ڪه شدیم
قضاوتهای درست و
نادرست باعث شد
ڪه اندازه دوست داشتنمون
تغییرڪنه
ڪاش هنوزهمه رو
به اندازه
بچگی دوست داشتیم
ڪـاش...

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

من بارانیِ توام
تن کن مرا
خیس شدن از باران
یا از اشک
چه فرقی دارد؟
وقتی کـه هردو
بعد از بغض رخ میدهند؛
بغض آسمان،
یا بغض تو…

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

با خیال تو ؛
ابرهای سرگردان
پیراهن تنهایی
خودرا ؛
در چشمانم می چلانند

بغض زنجیر شده بـه گلویم
حریر سرخ قلبم را میخراشد

و من ؛چون پرنده اي عاشق
کـه دلش در قفس جا مانده
بال و پر می زنم
در عمق احساسم

دوست داشتن تو را از دهان شعر هایم بیرون می آورم
و مثال قاصدکی بـه دستان باد
می سپارم.

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...