دل غمگین من

[Raheleh]

دلتنگ كه باشى
هيچ چيز 
آرامت نمیكند.
دلت 
يک پاے رفتن میخواهد
و يک دنيا راه...

[Raheleh]

ایــــنــــجــــا....
همــــه از تــــاریــــڪے مــــیــــتــــرســــنــــد،
مــــن از ڪافــــه هاے بــــدون تــــو

[Raheleh]

تنها برای تو دلتنگم ..
تنها تو را می خوانم ..
که با دَمِ مسیحایی ات 
جانی تازه دمیده ای به زیرِ
پوستِ ترک خورده و تنِ تبدارم ..
اعجازِ عشق همین است
که یک نفر میشود همه ات
تو معجزه ی این روزهای منی
جاری در رگ و زندگانی ام ...

[Raheleh]

دلم تنگ شده 
برای یک حادثه ...
حادثه ای شبیه کوبیدن باران به پنجره 
شبیه باز شدن شکوفه ای در دل سنگ
من 
دلم تنگ حادثه ایست
حادثه ای 
شبیه آمدن تو ..

[Raheleh]

میدانی؟؟!
تو شبیه آن کافه ی دنجی هستی...
دلچسبِ خوش آب و هوا...
کمی نم باران...
آنوقت دلم نمی آید دیگر بروم...
جا خوش می کنم در آغوشت....
که آغوشت خودِ عشق است......

[Raheleh]

تو را برای دوست داشتن دوست می‌دارم.
تو را به خاطر بو‌ی لاله ها‌ی وحشی،
به خاطر گونه‌ی زرين آفتابگردان،
برای بنفشیِ بنفشه ها 
دوست می‌دارم...!
تو را به خاطر دوست داشتن
دوست می‌دارم...

[Raheleh]

ﮔﺎﻫـﻰ ﺍﺭﺯﺵ ﻭﺍﻗﻌﻰ
 ﻳﻚ ﻟﺤﻈﻪ ﺭﺍ ..
ﺗﺎ ﺯﻣﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻳﻚ
 ﺧﺎﻃــﺮﻩ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﻧﺸﻮﺩ ...
ﻧﻤﻲ ﻓﻬﻤﯿﻢ ...
ﻭ ﭼﻘـﺪﺭ ﺩﺭﺩﻧﺎﻙ ﺍﺳﺖ
 ﺍﻳﻦ ﺟﻤﻠﻪ:
     ﻳﺎﺩﺵ بخیر.........

[Raheleh]

.
تو کجایِ ماجرایی . . .
که من از تو
دورِ دورم . . .

[Raheleh]

چشمهــایم می دوند برای دیدنت...
کجای خاطراتم
ایستاده‌ای ...؟!
که پیدایت نمی کنم...

[Raheleh]

دیدنت 
 باعث 
 دلـــتنگی من خواهد شد

بعد از هر امدنت 
رفتن اگر هست نیــا ..

[Raheleh]

دلتنگے 
لجباز ترین حس دنیاست...
هر چه برایش توضیح دهی,
 بیشتر پاهایش را به فرش دلت میڪوبد...
گرےه میڪند...
بهانه میگیرد...
نق میزند....
خسته میشود 
و خوابش میبرد...
امان از لحظه اے ڪه بیدار شود....
داغ دلش تازه تر میشود....
بیچاره_دلم....

[Raheleh]

دلم میخواهد گاهی ببارم...
يک فنجان خاطره برای خودم دَم كنم، 
تكليفم را با درد های كهنه ام روشن كنم...
زمستان سختی بود! 
ميخواهم 
به درخت پرتقال پناه ببرم...
سال هاست داغِ يک لبخند 
به دلم مانده است...
ميخواهم برای خودم دلتنگ شوم،
اندکی دلتنگ تر از تو! 
ميشود، از شعر هايم بروی...؟

[Raheleh]

‌‌‌‌‌‌‌  
گــر دلــم در عــشــق 
تــو دیــوانــہ شــد عــیــبــش مــڪنــ

راهے یــڪ گــوشــہ ے
مــیــخــانــہ شــد عــیــبــش مــڪنــ

اے مــســیــحــایــے تــریــن عــیــســاے 
ایــن ســقــف ڪبــود ...

عــاشــقے در راه تــو 
دیــوانــہ شــد ، عــیــبــش مــڪنــ

[Raheleh]

بعضى‌وقت‌ها
‏می‌خواهى به قلبى پناه ببرى؛ 
‏شايد تا وقتى كه باران تمام شود
شايد هم تا هميشه ...

[Raheleh]

ميگويد "جانم"
و منِ دستپاچه یادم میرود 
كه چرا صدايش زده بودم!
چنان غرق "جانم" گفتنش ميشوم
 كه انگار سالها منتظر بودم
 از دهانش بیرون بیاید

[Raheleh]

طعنه ے عشق تو را ز بس دمادم دیدم
قُربت عشق  تو‌ از خلقتِ  ادم  دیدم

دیدن روے تو تعبیر  خیالاتم بود
اه درخواب تورا مونس و همدم دیدم

سخن از مهر و وفا بود و دلم را بردی
حسرتِ ڪهنه ام این بود تورا ڪم دیدم

من كه در شهر  خیالات دلم گم بودم
بارش مهر تو در دیده ے پر نم ديدم

بنده ے عشق توام  دل بتو‌ وا بنهادم
سینه ے آینه را خون شده ازغم دیدم

از غم عشق تو من شعر و غزل نالیدم
مرگ دل از شرر عشق تو هر دم دیدم

شور و شیدایے دل  بے تو‌ ندارد معنا 
ایه ے عشق تو‌در سینه چه محڪم دیدم

زخم ها خورده دلم از غم دوریت نگار
بوسه ے گرم تو را معجز و‌ مرهم دیدم

[Raheleh]

روزی به دلبری 
نظری کرد چشم من

زان یک نظر 
مرا دو جهان از نظر فتاد!

عشق آمد آن چنان 
به دلم در زد آتشی

کز وی 
هزار سوز مرا در جگر فتاد...

 

[Raheleh]

چه بیتابانه میخواهمت 

شبیه غزل های حافظ 
برای شاخه نبات ...

مثل شهریار برای ثریای بی تاب
مثل تشنه ای 
که قطره قطره میجوید آب!

چ بیتابانه میخواهمت ..!!
چ بیتابانه
چ بیقرار
چ بیتابانه
چ بیقرار ...

[Raheleh]

اسیر بوسہ اے هستم
ڪه از رویت طلب دارم

تمام بوسہ هایم را
نبوسیده به لب دارم

طبیبے ناخوش احوالم
حبیبم گشتہ بیمارم 

به شوق عافیت
عمرے در این وادے مطب دارم

🕊🕊

[Raheleh]

.

مینویسم یک غزل ، وزن و ردیفش چشــــــــــم تو
قافیه ، موضوع و احساس لطیفش چشــــــــــم تو
مینویسم از تصادف کردنت با قلب خود
مینویسم باعث نبض ضعیفش چــــــــــشم تو
مینویسم اعتراف از دل که خونم ریخته 
حس شور انگیز اقدام کثیفش چشــــــــــم تو
مینویسم یک تفاهم نامه بین عقل و دل
نکته سنگین و حساس و ظریفش چشــــــــــم تو
مینویسم یک کتاب آسمانی بعد از این
وصف چشمان تو و نام شریفش چشــــــــــم تو....

 

[Raheleh]

اگر متوجه مقصودم نمیشوی
بیا باهم سکوت کنیم
بگذار راز من
راز تورا لمس کند
شاید سکوتت شبیه سکوت من باشد

[Raheleh]

مهم نیست چقدر عزیزی برام،

چقدر خاطره داریم باهم یا چند بسته سیگار مشترک دود کردیم...
اگر قرار باشه انرژیم رو بگیری

و اجازه ندی آرامش داشته باشم

ترجیح میدم دلتنگت بشم

و در خاطراتم ازت یاد کنم تا اینکه باهات کنار بیام

[Raheleh]

سخت ترین دو راهی دنیا جایی است که آدمی که قبلا همه چیزت بوده بازگردد به خرابه‌های جامانده از تو...
آنجاست که تو میمانی و تشویش این که بگویی بی تو زیبا زندگی میکنم؟
یا اشک هایت را آزاد بذاری برای باریدن تا بگویی یک لحظه نبودنت بدون یاد بودن‌هایت نگذشت؟
می‌مانی بین دوراهی‌ای که تظاهر به قدرت کنی یا اعتراف به مُردن؟
اما من میدانم کدام راه پیش میگیرم...
روزها دنبال پاسخی در مقابل زمانی که می‌پرسی "بی من چگونه گذشت" می‌گشتم
و امروز میدانم که...
من بی تو قدرتمندترین آدمی هستم که از درون مُرده بود!

[Raheleh]

مـیـگـویـنـد ســـڪـوت...

 عـلـامـت رضــاســت...

امــا ڪـسـے نـیـسـت...

بـگـویــــــد...

بــغــض...

ڪــہ گـفـتـنـــے نیـســت...

[Raheleh]

اشــــــڪ یعنـــــــــــــــے 
دلـــــم ســــوخت 
از تمـــــــــــــــــــــــــــــوم 
بـــے رحمــــے ها...