دل غمگین من

[Raheleh]

عشق زیباست
       عشق گاهی زخم و 
گاهی مثل مرهم میشود
عشق گاهی ننگ و 
    گاهی رقص پرچم میشود 
عشق گاهی شوکران
       تلخ و گاهی چون عسل 
گاه شیرین می شود
     گاهی پر از غم میشود...

[Raheleh]

دلتنگم

دلتنگ کسی که گردش روزگار 

به من که رسید از حرکت ایستاد 

دلتنگ کسی که دلتنگی هایم را ندید  

دلتنگ خودم 
خودی که مدتهاست گمش کرده ام

[Raheleh]

حس شگفت‌انگیزی است
به کسی‌که رهایت کرده
دیگر نه نیازی داشته باشی و نه احساسی..

[Raheleh]

تنهايى دلتنگی مى آورد
دلتنگى دلگيرى ،
دلگیری هم مرگ ...
و همه ی این عذاب ها زیر سرِ کسی نیس
جز یکی که باید باشدو نیست

[Raheleh]

گاهی
بی هوا‌ دلم 
هوایش را میکند
هوای اویی کـه
هیچوقت
هـوایم را 
نداشت

[Raheleh]

سالها بعد
 شاید تو فقط یک زخم باشی
 درست وسط قلبم

[Raheleh]

‌
دلت که گرفته باشد 
بیشتر از هرچیزی درک میخواهی...
دلداری میخواهی...
امان از وقتی که نخواهی کسی بفهمد 
چه به حالت میگذرد

[Raheleh]

‏ای کاش آدم این آپشنو داشت که وقتی ناراحت بود و کسی ازش میپرسید چی شده؟

دستشو میذاشت رو قلب طرف تمام چیزایی که حس کرده بود رو بهش منتقل میکرد...

واقعا گاهی کلمات برای بیان احساس آدم کافی نیستن...

[Raheleh]

صُحبت از عِشق 
در این دوره 
دو دِل می‌خواهَد

وَرنه عِشقی 
که به یک دِل 
شُده احساس، خَطاست...

[Raheleh]

مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت
شبی نرفت که برجان ما بلا نگذشت
 
مرا ز عارض او دیر شد گلی نشگفت
چو گلبنی که بر او هیچ‌گه صبا نگذشت
 
گذشت در دل من صد هزار تیر جفا
که هیچ در دل آن یار بی‌وفا نگذشت
 
مسیح من چو مرا دم نداد جان دادم
ولیک عمر ندانم گذشت یا نگذشت
 
کبوتری نبرد سوی دوست نامهٔ من
کز آتش دل من مرغ در هوا نگذشت
 
چه سود ملک سلیمانت خسروا به سخن
که هدهد تو گهی جانب سبا نگذشت

[Raheleh]

.........عاقبت‌قلب‌ِتـــورا
........باشعرراضے‌میکنم
........باردیف‌وقافــــیه
.....دیوانه‌بازی‌میکنم
...مےروم‌درمجلسِ
..مشروطه‌ســـاکن
..‌میـــــــــــــــشوم
....یک‌سخنرانے‌علیه
.......حزبِ‌نازی‌مـیکنم
.........انقلابےمیکنم‌سبزُ 
...............وسپیدوسرخ‌وزرد
..................قلبِ‌خودررا با تـو 
.................تقسیمِ‌اراضےمیکنم
................کودتایِ‌مخــــملی‌در
............چشمِ‌مَهرویان‌رواست
........حصرمیسازم‌تــــــورا 
....پرونده سازےمیـکنم
..کاش می شدصورتِ
.ماه توگلـــباران‌کنم
.تاتویےدروازه‌بـــان
.درحمله‌بازےمـیکنم
...طفلِ جانم‌خسته‌شد
......درمکتب‌بےمهری‌ات      
.........بس‌کہ‌دارم‌با‌کلامت 
..........جمله‌سازےمیکــنم
...........گرتوبرگردےبه‌این 
..........کاشانه بعدازسالها
........بازمهمانیُ‌ومـــــن‌
...مهمان‌نوازےمیکنم

[Raheleh]

چه روزها ڪه یڪ‌به‌یک غروب شد نیامدی
چه بغض‌ها ڪه در گلو رسوب شد نیامدی

خلیل آتشین‌سخن! تبر به دوش بت‌شڪن!
خدای ما دوباره سنگ‌و چوب شد نیامدی

براے ما ڪه خسته‌ایم و دل شڪسته‌ایم نه
ولے براے عده‌اے چه خوب شد نیامدی

تمام طول هفته را به انتظار جمعه‌ام
دوباره صبح، ظهر، نه! غروب شد نیامدی

 

[Raheleh]

بعضی وقتها باید
از همه چیز دست کشید . . .
بی اعتنا شد ،
یک گوشه دنج پیدا کرد ،
آرامش دم کرد ،
و جرعه جرعه بیخیالی سر کشید . 

[Raheleh]

‏اونی که تا بهش پی ام ندی بهت پي ام نمیده، خیلی وقته از زندگیت رفته، فقط هنوز خداحافظی نکرده!

[Raheleh]

هیچ گاه نفهمیده ام
دوست داشتن چرا این همه 
غم انگیز است ...!؟
هیچ گاه نمی‌فهمم چرا می‌گویند 
آدمها با قلبهایشان عاشق می‌شوند
وقتی که من همیشه عشق را
در گلویم احساس می‌کنم ...

[Raheleh]

يهو عصبی ميشم
يهو ميرم تو فكر ...
يهو گند زده ميشه تو حالم ..
ولي بعد چند دقيقه ،
خودم شروع ميكنم به بگو بخند...
ديونه نيستم!
فقط كـم اوردم!.....

[Raheleh]

پريشانم نمى بينى 

بيا آرامش جانم

كه تسكين مى دهد عشقت

تمام اضطرابم را

[Raheleh]

«

محبوب من بیا 
تا اشتیاق بانگ تو در جان خسته ام 
شور و نشاط عشق برانگیزد 
من غرق مستی ام 
از تابش وجود تو در جام جان 
چنین سرشار هستی ام 
من بازتاب صولت زیبایی توام 
آیینه شکوه دلارایی توام...

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

[Raheleh]

اسمت را که صدا ميزنند

ديووانه ميشوم

قلبم به تپش مي افتد

احساس زندگي ميکنم..!

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

[Raheleh]

ای که بر هیزم احساس
 من آتَش زده ای

بر تن خاکی ی من
 شور سیاوَش زده ای

من که بی دانه و بی دام
 اسیرت گشتم

از چه بر بال و پرم
 یکسره ترکَش زده ای

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

[Raheleh]

دلم کسی را میخواهد ،

کسی که از جنس خودم باشد…

دلش شیشه ای…

گونه اش بارانی…

دستانش سرد…

نگاهش ستاره باران…

دلم یک ساده دل میخواهد…!!

[Raheleh]

مست یک دلبر شدم
دیوانه گشتم عاقبت

گرد شمعش سوختم
پروانه گشتم عاقبت

رفتم از دستش بگیرم
تا گرفتم پر کشید

آشنا گفتم شوم
بیگانه گشتم عاقبت

[Raheleh]

هلاک
 ِشانه های توست
پرنده ای که فرسنگ ها
تنهایی پریده است...

[Raheleh]

من اگرگاهی عاشــــــــــــقانه
مینویسم، 

نه عاشــــــــــــقم!

نه شکــــــــــــست خورده... 

فقط مینویســــــــــــم تا عــــــــــــشق, یاد قلــــــــــــبم بماند..! 

در این غوغای خیانتها و دروغها و دل کنــــــــــــدن ها و عادتــــــــــــ ها و هوس ها... 

[Raheleh]

تو باشی

خرداد پایان بهار نیست

آغازِ دوست داشتن است..