ŦŁФШ ΞTłHШ ارسال شده در 28 آذر، 2021 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 آذر، 2021 داستان تاریخی چهارم فردی فقیر که برای نگه داری روغن اندک خود خیک نداشت، روباهی شکار کرد و از پوست آن خیک روغن ساخت. به او گفتند:« پوست روباه حرام است.» او برای نظر خواهی نزد یک نفر مکتب دار رفت و سوال کرد. مکتب دار عصبانی شد و گفت: « تو نمی دانی که روباه حرام است؟!» . مرد گفت : « ای داد و بیداد، بد شد!» مکتب دارپرسید:« مگر چی شده؟» گفت: « آقا، روغنی در آن است که برای حضرتعالی آورده ام.» مکتب دار گفت: « جانور، روبه بوده یا روباه؟» مرد گفت: « نمی دانم . روبه چیست؟» مکتب دار گفت: « حیوانی است بسیار شبیه روباه ،برو آن را بیاور، انشاالله روبه است. انشاالله پاک است. بد به دل راه نده!! نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .