ŦŁФШ ΞTłHШ ارسال شده در 6 آذر، 2021 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، 2021 اشعار زیبای فدریکو گارسیا لورکا مگذار شکوه چشمان تندیس وارت یا عطر گل سرخی شبانه با نفست بر گونه ام می نشیند از دست بدهم می ترسم از تنها بودن در این ساحل چونان درختی بی بار سوخته در حسرت گل برگ جوانی که گرمایش بخشد اگر گنج ناپدید منی اگر زخم دریده یا صلیب گور منی اگر من یه سگم تو تنها صاحبمی مگذار شاخه ای که از رود تو بر گرفته ام و برگ های پاییزی اندوه بر آن نشانده ام را از دست بدهم نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .