ŦŁФШ ΞTłHШ ارسال شده در 27 آبان، 2021 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 آبان، 2021 كودك و اقیانوس کودک با اقیانوس آشنا نبود. پدر او را برد تا اقیانوس را کشف کنند. روزها به سوی جنوب سفر کردند. عصر یک روز، به پدر به کودک گفت: پشت آن تپه ها، اقیانوس است. قلب پسرک از هیجان تپید و بی آنکه منتظر کسی بماند، به میان شن ها دوید و ناگهان، ... در برابر اقیانوس بود. آنچنان عظیم و درخشان بود، که پسرک گنگ ماند. وقتی صدایش را باز یافت، فریاد زد: چقدر بزرگ است! کمکم کن تا نگاهش کنم! نکته! همان طور که هیچ کس نمی تواند به ما کمک کند تا اقیانوس را بنگریم، نمی توانیم از چشم های هیچ کس برای فهمیدن آن چه بر ما رخ می دهد، یاری جوییم. نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .