ŦŁФШ ΞTłHШ ارسال شده در 27 آبان، 2021 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 آبان، 2021 عتیقه فروش یک نفر عتیقه فروش به منزل روستایی ساده ای وارد شد. دید تغار قدیمی نفیسی دارد و در آن گوشه افتاده است و گربه ای در آن آب می خورد. ترسید اگر قیمت تغار را بپرسد، روستایی ملتفت مطلب شود و قیمت گزافی طلب کند. پس گفت: عمو جان چه گربه ی قشنگی داری ! آیا حاضری آن را به من بفروشی؟ روستایی گفت: چند می خری؟ گفت: هزار تومان. روستایی گربه را در بغل عتیقه فروش گذاشت و گفت: خیرش را ببینی. عتیقه فروش پیش از آنکه از خانه روستایی می خواست بیرون برود، با بی اعتنایی ساختگی گفت: عمو جان این گربه ممکن است در راه تشنه شود، خوب است من این تغار را هم با خود ببرم. قیمتش را هم حاضرم بپردازم. روستایی لبخندی زد و گفت: تغار را بگذارید باشد؛ چون که بدین وسیله تا به حال 5 گربه را فروخته ام!! نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .