رفتن به مطلب

عروس بد قدم


ارسال های توصیه شده

عروس بد قدم

فردای روز عروسی بود که پدر شوهرش فوت کرد. از همان لحظه بود که منتظر شنیدن سر کوفت خانواده شوهرش بود که بگویند: تو چقدر بد قدمی که هنوز وارد خانواده ما نشدی، با خودت مرگ و میر آوردی...

او پس از به خاک سپردن پدر شوهرش یکسره به خانه آمد و شوهرش ناصر به خانه برادر بزرگش رفت.
زن بیچاره لحظه شماری می کرد تا شوهرش بیاید و دعوا راه بیندازد و... در همین افکار بود که شوهرش در را باز کرد و وارد خانه شد، اما بر خلاف تصورات میترا ناراحت که نبود هیچ، به محض دیدن او گفت: دختر تو چقدر خوش قدمی... می دونی از ارث پدر به من چقدر سهم می رسه!؟

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...