ŦŁФШ ΞTłHШ ارسال شده در 27 آبان، 2021 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 آبان، 2021 مثل یک مرغ مردی تخم عقابی پیدا كرد و آن را در لانه مرغی گذاشت. عقاب با بقیه جوجه ها از تخم بیرون آمد و با آنها بزرگ شد. در تمام زندگیش، او همان كارهایی را انجام داد كه مرغ ها می كردند؛ برای پیدا كردن كرم ها و حشرات، زمین را می كند و گاهی با دست و پا زدن بسیار كمی در هوا پرواز می كرد. سالها گذشت و عقاب خیلی پیر شد. روزی پرنده با عظمتی را بالای سرش بر فراز آسمان ابری دید. او با شكوه تمام، با یك حركت جزئی بال های طلاییش بر خلاف جریان شدید باد پرواز می كرد. عقاب پیر بهت زده نگاهش كرد و پرسید: این كیست؟ همسایه اش پاسخ داد: این یك عقاب است، سلطان پرندگان. او متعلق به آسمان است و ما زمینی هستیم. عقاب مثل یك مرغ زندگی کرد و مثل یك مرغ مرد. زیرا فكر می كرد یك مرغ است. نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .