BathaM ارسال شده در 3 آبان، 2021 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 آبان، 2021 دل من همی داد گفتی گوایی که باشد مرا روزی از تو جدایی بلی هر چه خواهد رسیدن به مردم بر آن دل دهد هر زمانی گوایی من این روز را داشتم چشم وزین غم نبودهست با روز من روشنایی جدایی گمان برده بودم ولیکن نه چندانکه یکسو نهی آشنایی به جرم چه راندی مرا از در خود گناهم نبودهست جز بیگنایی بدین زودی از من چرا سیر گشتی نگارا بدین زودسیری چرایی که دانست کز تو مرا دید باید به چندان وفا اینهمه بیوفایی سپردم به تو دل، ندانسته بودم بدین گونه مایل به جور و جفایی دریغا دریغا که آگه نبودم که تو بیوفا در جفا تا کجایی همه دشمنی از تو دیدم ولیکن نگویم که تو دوستی را نشایی نگارا من از آزمایش به آیم مرا باش، تا بیش ازین آزمایی مرا خوار داری و بیقدر خواهی نگر تا بدین خو که هستی نپایی ز قدر من آنگاه آگاه گردی که با من به درگاه صاحب درآیی 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .