sAmaR! ارسال شده در 6 مرداد، 2021 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 مرداد، 2021 تنهایی تلفنیست که زنگ میزند مدام صدای غریبهایست که سراغ دیگری را میگیرد از من یکشنبهی سوتوکوریست که آسمان ابریاش ذرّهای آفتاب ندارد حرفهای بیربطیست که سر میبرد حوصلهام را تنهایی زلزدن از پشت شیشهایست که به شب میرسد فکرکردن به خیابانیست که آدمهایش قدمزدن را دوست میدارند آدمهایی که به خانه میروند و روی تخت میخوابند و چشمهایشان را میبندند امّا خواب نمیبینند آدمهایی که گرمای اتاق را تاب نمیآورند و نیمهشب از خانه بیرون میزنند تنهایی دلسپردن به کسیست که دوستت نمیدارد کسی که برای تو گل نمیخرد هیچوقت کسی که برایش مهم نیست روز را از پشت شیشههای اتاقت میبینی هر روز تنهایی اضافهبودن است در خانهای که تلفن هیچوقت با تو کار ندارد خانهای که تو را نمیشناسد انگار خانهای که برای تو در اتاق کوچکی خلاصه شده است تنهایی خاطرهایست که عذابت میدهد هر روز خاطرهای که هجوم میآورد وقتی چشمها را میبندی تنهایی عقربههای ساعتیست که تکان نخوردهاند وقتی چشم باز میکنی تنهایی انتظارکشیدن توست وقتی تو نیستی وقتی تو رفتهای از این خانه وقتی تلفن زنگ میزند امّا غریبهای سراغ دیگری را میگیرد وقتی در این شیشهای که به شب میرسد خودت را میبینی هر شب دریتا کومو ترجمه از محسن آزرم 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .