ŦŁФШ ΞTłHШ ارسال شده در 25 اردیبهشت، 2021 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اردیبهشت، 2021 بوسید سرم را که بگوید نگران بود بوسید سرم را که بگوید نگران بود دنبال کسی بود که خود غافل از آن بود دل بود و گرفتار وفایی که به سر نیست من بودم و یاری که دلش با دگران بود هرشب جگرم سوخت از این عشق خیالی این سیل جگرسوز که از دیده روان بود من ساکن کوی توام و از تو چه دورم ! میسوزم از این عشق که در برزخ جان بود هرچند بگویم که تو را دوست ندارم (چیزی که عیان بود چه حاجت به بیان بود) 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .