رفتن به مطلب

#معرفى_كتاب 📚


Be.khodam.marboote

ارسال های توصیه شده

| #معرفی_کتاب |

#تکه_هایی_از_یک_کل_منسجم📚

 

در تمام زندگی‌ها جاهای خالی بزرگی وجود دارد که دیگر قرار نیست پُر شوند یا می‌توانیم مدام چشم بدوزیم و حسرت بخوریم، یا سوگواری کنیم و با این درد کنار بیاییم.

 

برای بعضی از «نداشته»ها نباید تلاش کرد. باید فقط کنار آمد.

 

#پونه_مقیمی

 

 

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

| #معرفی_کتاب |

#بعد_از_ابر 📚

 

کتاب «بعد از ابر» اولین رمان بابک زمانی است که پیشتر او را به عنوان شاعر و مترجم می‌شناختیم. ظرف مدت ده روز به چاپ پنجم رسید و بعد از اتمام نمایشگاه نیز چاپ‌های متعدد و بعدی آن  به سرعت در حال انتشار است.

«بعد از ابر» در سبک رئالیسم اجتماعی و در ۲۵۶ صفحه نوشته شده است. رمانی بر اساس واقعیت که زندگی سخت و مشقت بار مردم را در نقطه‌ای دور افتاده نشان می‌دهد. جریان سیال ذهن، تعدد شخصیت‌های داستان، داشتن دیالوگ‌های ملموس و شوکه‌کننده، متن‌های تاثیرگذار، نثر روان، زبان منحصر به فرد نویسنده در روایت و غیرقابل پیش‌بینی بودنِ این رمان، باعث برانگیختن تحسین مخاطبان و منقدان شده است و این موضوع، نوید احیای دوباره  رئالیسم اجتماعی در نسل جدید نویسندگان ایرانی را می‌دهد.

 

#بابک_زمانی

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

💙🌾🌸

#معرفی_کتاب

#برشى_از_كتاب

#بعد_از_ابر 📚

 

همینطور هم شد.

خودمم فکرشو نمیکردم،اما اینطور شد.

چه میشه کرد!

اونقد عادت میکنی که یهو میبینی سنگ شدی،مجسمه شدی !

آدما دارن دور و ورت رد میشن و گاهی روت یادگاری مینویسن.

بعد تو نمیدنی واسه آدمایی که روت یادگاری نوشتن دلت تنگ شده یا ازشون متنفری . . .!

 

•| #بابک_زمانی |•

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

#معرفى_كتاب📚

#برشى_از_يك_كتاب 📚

 

نگاهش به سبزه عید که افتاد رفت توی فکر  ...

لحظاتی گذشت  ...

وقتی سرشو بالا آورد و فهمید که دارم با تعجب نگاه می کنم، لبخند تلخی زد.

گفتم: " گیله مرد " ! توی سبزه ها چی دیدی که رفتی تو فکر ؟!

کمی سکوت کرد و گفت :

به این دونه های سبز شده نگاه کن  ... چند روز آب و غذا و نور خورشید خوردند و رشد کردند  ...

گفتم : خب !

گفت : سیصد شصت و پنج روز از خدا عمر گرفتیم و آب و غذا و فلک در اختیارمون بود ؛ می ترسم رشد که نکرده باشم هیچ؛  افت هم کرده باشم !

دونه ای که نخواد رشد کنه ؛ هر چقدر آب و آفتاب بهش بدی فقط بیشتر می گنده...

 

#بزرگ_علوى

از كتاب : گيله مرد

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

#معرفى_كتاب📚

#برشى_از_يك_كتاب 📚

 

انسان نه قادر به تکرار لحظات است و نه قادر به بیان آنهاست…

این اشتباه خود ما بود که درباره ی این لحظه با دیگران صحبت کردیم و قصد داشتیم آن را به عنوان لحظه ای به یاد ماندنی به ثبت برسانیم.

می‌توانستیم خودمان از این واقعیتی که اتفاق افتاده بود لذت ببریم… هرگز نباید سعی در تکرار لحظات داشت، باید آنها را به همان گونه که یک بار اتفاق افتاده اند، فقط تنها به خاطر آورد

 

#هاينرينش_بل

از كتاب : عقايد يك دلقك

ویرایش شده توسط Be.khodam.marboote
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

#معرفى_كتاب📚

#برشى_از_يك_كتاب 📚

 روزی روزگاری موجی عاشق صخره ای بود که جایی میان دریا قد برافراشته بود. موج، کف بر لب و از خود بی خود، دائما دور صخره می چرخید و شب و روز بر آن بوسه می زد و نوازشش می کرد.

هر روز و شب گریه کنان از او می خواست با او مهربان باشد و به طرفش بیاید. این عشق پر شور و نوازشهای موج، رفته رفته پایه ی صخره را می تراشید و سست می کرد، به نحوی که سرانجام روزی، صخره به نداهای عاشقانه ی موج پاسخ داد و میان بازوانش افتاد.

بعد از آن، صخره دیگر صخره نبود که موج دائما دورش بگردد، نوازشش کند، دوستش بدارد و در رویاهایش او را ببیند. قطعه سنگی بود فرو افتاده در اعماق دریا و غرق شده در آغوش موج.

موج خودش را مغبون احساس کرد و رفت به جست و جوی صخره ی دیگری که روی پایش ایستاده باشد.

 

#اریش_ماریا_رمارک

از كتاب : طاق نصرت

(داستان خيلي هامونه ☹️🤦🏻‍♀️)

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

#معرفى_كتاب📚

#برشى_از_يك_كتاب 📚

 

"مادربزرگم نظریه بسیار جالبی داشت. می‌گفت هر یک از ما با یک قوطی کبریت در وجودمان متولد می‌شویم اما خودمان قادر نیستیم کبریت‌ها را روشن کنیم؛ همانطوری که دیدی برای این کار محتاج اکسیژن و شمع هستیم. در این مورد، به عنوان مثال اکسیژن از نفس کسی می‌آید که دوستش داریم؛ شمع می‌تواند هر نوع موسیقی، نوازش، کلام یا صدایی باشد که یکی از چوب کبریت‌ها را مشتعل می‌کند… آدمی باید به این کشف و شهود برسد که چه عاملی آتش درونش را پیوسته شعله ور نگه می‌دارد… خلاصهٔ کلام، آن آتش غذای روح است. اگر کسی به موقع در نیابد که چه چیزی آتش درون را شعله ور می‌کند، قوطی کبریت وجودش نم بر می‌دارد و هیچ یک از چوب کبریت‌هایش هیچ وقت روشن نمی‌شود."

 

#لورا_اسکوئیول

از كتاب :

مثل آب برای شکلات

 

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

#معرفى_كتاب📚

#برشى_از_يك_كتاب 📚

انگیزه های خود را به طور کامل تشریح کنید!

به این نتیجه خواهید رسید که هرگز هیچ کس، کاری را کاملاً به خاطر دیگری انجام نمی دهد. تمام کارها متوجه جهت خود آدم، تمام خدمات برای خود و تمام عشق ها، عشق به خود است.

شاید بهتر باشد که به عزیزترین و نزدیک ترین کس ِ خود فکر کنید. عمیق تر حفر کنید و پی خواهید برد که کسی که شما دوست دارید، او نیست.

چیزی که شما دوست دارید، احساس مطبوعی است که چنین عشقی را در شما بیدار می کند!

آدم در نهایت، عاشق آرزوها و اشتیاق های خود است.

 

#اروین_یالوم

از كتاب : و نيچه گريه كرد

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

#معرفی_کتاب📚

نام کتاب: عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست

#مگان_ديواين

کتاب عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست اثر مگان دیواین به موضوع از دست دادن عزیزان و چگونگی رویارویی با آن می‌پردازد.

این کتاب باعث می‌شود تا نسبت به عشق، فقدان و دل‌شکستگی به باز اندیشی بپردازید.

مگان دیواین در این کتاب از تجربیات شخصی خود می‌گوید و بر اساس این تجربیات برای شما نحوه‌ی مواجهه با سوگواری را شرح می‌دهد.

او سال‌ها به عنوان روان‌درمانگر فعالیت داشت و به دیگران برای مواجهه با مشکلاتشان کمک می‌کرد تا اینکه همسر خود را از دست داد و متوجه شد که تمام نصایح و راهنمایی‌هایی که تا آن روز به بیماران ارائه می‌کرد کارآمد نبوده است؛ چرا که او تا آن زمان از غم و سوگواری هیچ نمی‌دانست و آن را از نزدیک لمس نکرده بود.

او پس از مرگ همسرش با هزاران سوگوار همکاری داشت و از این طریق اطلاعات و تجربه‌ی زیادی در مواجهه با این معضل به دست آورد و حاصل تجربیات این دیدارها و نظریات وی، کتاب پیش رو است.

این کتاب تشویقتان می‌کند در ارتباطتان با عشق، فقدان، دل‌شکستگی و جامعه تجدید نظر کنید.

 

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

 #معرفی_کتاب📚 

#برشى_از_يك_كتاب📚

 

بخشایش، مهم‌ترین گام در راه عشق ورزیدن به خود است.

ما باید خودمان را با چشمان معصوم یک کودک بنگریم و خلاف‌ها و شک و دودلی‌های خود را با عشق و مهربانی پذيرا شویم.

باید پیش داوری‌های سخت‌گیرانه را کنار بگذاریم و با اشتباهاتی که مرتكب شده‌ایم، کنار بیاییم.

ما باید بدانیم که ارزش بخشیده شدن را داریم.

بخشایش، موهبتی الهی است که به ما می‌آموزد اشتباه کردن، بخشی از انسان بودن است.

#دبی_فورد

از كتاب:

نيمه تاريك وجود

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

#معرفى_كتاب📚

#برشى_از_يك_كتاب 📚

 

به چشمهایم زل زد و گفت: "با هم درستش می‌کنیم "...

چه لذتی داشت این با هم!

حتی اگر با هم هیچ چیزی هم درست نمی‌شد، حتی اگر تمام سرمایه‌ام بر باد می‌رفت ...

حسی که به واژه‌ی " با هم " داشتم را با هیچ چیزی در این دنیا معاوضه نمی‌کردم.

تنها کسی که وحشت تنهایی را درک کرده باشد، می‌تواند حس من را در آن لحظات درک کند.

 

#لیلیان_هلمن

از كتاب : زنی ناتمام

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

#معرفى_كتاب📚

#برشى_از_يك_كتاب 📚

 

من با استعداد بودم، یعنی هستم.

بعضی وقت ها به دست هام نگاه میکنم و فکر میکنم که میتوانستم پیانیست بزرگی شوم، یا یک چیز دیگر.

ولی دست هام چکار کرده اند؟

یک جایم را خارانده اند، چک نوشته اند، بند کفش بسته اند، سیفون کشیده اند و غیره..

 

دست هایم را حرام کرده ام، همین طور ذهنم را...🤦🏻‍♀️

 

#چارلز_بوکوفسکی

از كتاب : عامه پسند

 

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

#معرفى_كتاب📚

#برشى_از_يك_كتاب📚

 

زندگی حتی وقتی انکارش می‌کنی ، حتی وقتی نادیده‌اش می‌گیری ،

حتی وقتی نمی‌خواهی‌اش از تو قوی‌تر است .

از هر چیز دیگری قوی‌تر است .

آدم‌هایی که از بازداشتگاه‌های اجباری برگشته‌اند دوباره زاد و ولد کردند .

مردان و زنانی که شکنجه دیده بودند ، که مرگ نزدیکانشان و سوخته شدن خانه‌هاشان را دیده بودند ، دوباره به دنبال اتوبوس‌ها دویدند ، به پیش بینی هوا‌شناسی با دقت گوش کردند و دختر‌هایشان را شوهر دادند.

باور کردنی نیست اما همین گونه است .

زندگی از هر چیز دیگری قوی‌تر است .

 

#آنا_گاوالدا

از كتاب : من او را دوست داشتم

 

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

#معرفى_كتاب📚

#برشى_از_يك_كتاب📚

 

تفاوت نیست. چون احساس نمی کنی که با آنها متفاوتی!

انگار غربت است. غربت میان آدم های آشنا.

آنانی که می شناسی شان و دوست شان داری، آنانی که دوستت دارند. اما برایت غریبه اند. غربت در وجودت ته نشین شده است.

انگار از هیچ جا نیامده ای و آدمی که غریب است، همه جا غریب است...

هیچ خاکِ آشنائی نیست. زمینی نیست که زیر پایت مدام تکرار نکند:

غریبه...غریبه...غریبه..

 

#سعید_محسنی

از کتاب : دختری که خودش را خورد

 

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

#معرفى_كتاب📚

#برشى_از_يك_كتاب 📚

 

گاهی‌ باید آدم‌های ردیف اول زندگی‌ را، در رده‌های دیگری، غیر از مهم‌ترین‌ها قرار دهیم.

روزی که دیگر در اولویتِ محض نباشند پی‌ می‌‌برند، چه جایگاهی‌ در زندگی‌ شما داشته اند. ...

و همواره امیدی هست کشف کنند، در زندگی‌ آنها،  شما کجا ایستاده اید.

کاش می‌‌شد این یک قانونِ کلی‌ نباشد که توجهِ زیاد و مهر ورزی بی‌ انتها، فاصله آفرین است ولی‌ تجربه نشان داده، از هر دستی‌ که میدهی‌، هرگز از همان دست پس نمی‌گیری

 

#نیکی‌_فیروزکوهی

از كتاب : همه ی مادران به بهشت نمی‌‌روند

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

#معرفی_کتاب 📚

#برشى_از_يك_كتاب📚

 

گاهی آدم در زندگی‌اش به دنبال فرصتی است تا ثابت کند که می‌تواند بر زخم دلش مرهمی بنهد.

انگار پوستش کلفت بوده و چرکِ این زخم را حس نکرده...

محکم و قوی می‌ایستد تا شاید بتواند اندکی ضماد بر این جراحت بنهد و از آن خلاص شود.

معنای آرامش همین است ... زخم‌هایت را خودت دوا کنی!

 

#معصومه_باقری‏

از كتاب صفر مطلق

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

#معرفی_کتاب 📚

#برشى_از_يك_كتاب📚

 

در حالی که پرستار مشغول تزریق بود. ورونیکا دوباره پرسید : "چقدر وقت دارم؟"

"بیست و چهار ساعت, شاید کم تر"

ورونیکا سرش را پایین انداخت و لبش را گزید. اما توانست بر خودش غلبه کند.

" میخواهم دو خواهش بکنم. اول ,دارویی به من بدهید تزریقی یا هر طور دیگر تا بتوانم بیدار بمانم واز هر لحظه باقی مانده زندگی ام لذت ببرم. من خیلی خسته ام اما نمیخواهم بخوابم. کارهای زیادی دارم کارهایی که همیشه در روزهایی که فکر میکردم زندگی تا ابد ادامه دارد به آینده موکول کرده ام. کارهایی که وقتی به این فکر افتادم که زندگی ارزش زیستن ندارد, علاقه را به آنها از دست دادم. "

"و خواهش دوم چیست؟"

می خواهم اینجا را ترک کنم تا خارج از اینجا بمیرم. میخواهم قلعه لیوبلینا را ببینم. همیشه همان جا بوده و من هیچوقت کنجکاو نبوده ام که بروم و از نزدیک ببینمش. میخواهم با زنی که در زمستان شاه بلوط و در تابستان گل می فروشد, صحبت کنم.بار ها از کنار هم رد شده ایم, و هیچ وقت از او نپرسیده ام حالش چطور است. و میخواهم بدون بالاپوش بیرون بروم و در برف قدم بزنم میخواهم بفهمم سرمای بیش از حد یعنی چه؟!! من که همیشه گرم میپوشیدم, همیشه انقدر از سرما خوردگی می ترسیدم.

خلاصه دکتر، میخواهم باران را روی صورتم احساس کنم, به هر مردی که خوشم می آید لبخند بزنم, تمام قهوه هایی را که ممکن است مردها برایم بخرند بپذیرم.

می خواهم مادرم را ببوسم بگویم دوستش دارم در دامنش گریه کنم بدون اینکه از نشان دادن احساسم خجالت بکشم.احساسات من همیشه بوده اند,فقط پنهان شان می کردم.

 

از كتاب :ورونيكا تصميم ميگيرد بميرد 

#پائولو_کوئلیو

 

پى نوشت:

پيشنهاد ميكنم حتما مطالعه كنيد ☺️

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

#معرفى_كتاب📚

📕کتاب چگونه از تنهایی لذت ببریم اثر سارا میتلند، نویسنده بریتانیایی است که در دانشگاه آکسفورد تحصیل کرده و اکنون ساکن اسکاتلند است. او تنها زندگی می‌کند. در واقع به گفته خودش بیش از ۲۰ سال است که تنها زندگی می‌کند.

این کتاب از سری کتاب‌های مدرسه زندگی – The School of Life – است که از جمله بنیان‌گذاران آن آلن دوباتن – نویسنده و فیلسوف سوئیسی – است.

موسسه مدرسه زندگی هدف خود را «یافتن پاسخ‌هایی برای پرسش‌های اساسی زندگی» تعریف کرده است.

آلن دوباتن فلسفه رو به عرصه زندگی روزمره آورده.

تنهایی یک واقعیت وجودی در درون ماست و پذیرش این تنهایی به ما کمک میکنه که در کنار روابطی که با دیگران داریم روی خودمون سرمایه گذاری کنیم و انتظاراتمون از بقیه رو کاهش بدیم تا اینکه حال بهتر و حس بهتری داشته باشیم.

این کتاب رویکرد واقع بینانه به مسائل داره و مسائل عینی اطرافمون رو با نگاه فلسفی میبینه و کمک میکنه دستورالعمل های واقع بینانه تولید بشه.

 

#سارا_ميتلند

كتاب : چگونه از تنهايي لذت ببريم 

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

#معرفى_كتاب📚

#برشى_از_يك_كتاب 📚

 

وقتی خیلی تلاش می‌کنی کسی را فراموش کنی، خودِ همین تلاش کردن به یک خاطره‌ی فراموش‌ناپذیر تبدیل می‌شود ...

حالا باید بکوشی تا این فراموش کردن را فراموش کنی و این چنین،

یک خاطره‌ی فراموش نشدنی دیگر هم ایجاد می‌شود!

 

#استيو_تولتز

از كتاب : جز از کل

(پيشنهاد ميكنم مطالعه كنيد 😊)

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

#معرفی_کتاب 📚

#برشي_از_يك_كتاب📚

 

آدم ها

یک بار عمیقا عاشق می شوند

چون فقط یک بار نمی ترسند که همه چیز خود را از دست بدهند

امّا بعد از همان یک بار ...

ترس ها آنقدر عمیق می شوند

که عشق،دیگر دور می ایستد!

 

#آلبر_كامو 

از كتاب : بيگانه

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

#معرفى_كتاب📚

#برشی_از_یک_کتاب 📚

 

دیشب ساعت‌ها راه رفتم. انگار می‌خواستم در خیابانی غریب گم شوم. سرخوش باشم و به‌‌کلی گم شوم.

اما لحظه‌هایی هست که نمی‌توانیم و نمی‌دانیم چطور راهمان را گم کنیم. حتی اگر همیشه در جهت غلط حرکت کنیم. حتی اگر تمام نقاط مرجع‌مان را از کف بدهیم. حتی اگر دیر شود و همین‌طور که پیش می‌رویم وزن صبح را احساس کنیم.

وقت‌هایی هست که هرقدر تلاش کنیم آن‌چه را نمی‌دانیم بفهمیم، باز هم نمی‌توانیم راه‌مان را گم کنیم و شاید حسرت زمانی را می‌خوریم که می‌توانستیم گم شویم، زمانی که همه خیابان‌ها تازگی داشت.

 

#آله‌خاندرو سامبرا

از كتاب راه‌های برگشتن به خانه

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • 1 ماه بعد...

 #معرفی_کتاب📚 

#برشى_از_يك_كتاب📚

 

گفتی که تو را برای آن از خودم جدا میکنم که بی‌اندازه دوستت دارم.

البته حالت طبیعی قضیه آن است که آدم در کنار یار محبوبش بماند و از او حمایت کند امّا تو درست خلاف این را عمل کردی.

دلیلش این بود که خوار شمردن عشق شورانگیز میان مرد و زن در تو سر زده بود. فکر میکردی که من تو را به جهان حسی می‌بندم و لاجرم آرام و قرار نداشتی تا خود را وقف رستگاری روحت کنی!

نوشته‌ای خداوند بالاتر از همه چیز خواهان زندگی پارسایانه بنده است.

چه‌ سخت است باور به چنین خدایی... نه، من به خدایی که از آدم قربانی میخواهد باور ندارم. من به خدایی که زندگی زنی را به باد میدهد تا روح مردی را رستگار کند ایمان ندارم!

 

#یوستین_گوردر

از كتاب: زندگي كوتاه است 

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • 2 هفته بعد...

#معرفى_كتاب📚

#برشى_از_يك_كتاب📚

برداشت اشتباه از هویت واقعی‌تان نداشته باشید.

از این افکاری که «ای کاش کمی بلندتر بودم و یا ای کاش ظاهر متفاوتی داشتم» دست بردارید.

شما توسط خبره‌ترین نقاش عالم هستی به تصویر کشیده شده‌اید. هنگامی که خداوند شما را آفرید، با خود گفت:

«فوق‌العاده است. این شاهکار خلقت من است.»

او مُهر تأیید خود را به شما زد.

بدخواهان شما دوست ندارند که شما حس خوبی نسبت به خودتان داشته باشید. آن‌ها دوست دارند که شما همواره آن صداهایی را بشنوید که حاکی از ناکامل بودن و نالایق بودن شماست.

اما من شما را به چالش می‌کشم که هر روز صبح هنگامی که از خواب بیدار می‌شوید، به خود بگویید: صبح بخیر.

تو شگفت‌انگیز و شاهکار خلقت هستی.

 

#جول_اوستین

از كتاب قدرت ، من هستم

 

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...