ŦŁФШ ΞTłHШ ارسال شده در 14 شهریور، 2020 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 شهریور، 2020 پسری را به آهنگری بردند تا شاگردی کند، استاد گفت : «دم آهنگری را بدم !» شاگرد مدتی ایستاده، دم را دمید، خسته شد؛ گفت : «استاد اجازه میدی بنشینم و بدمم ؟» استاد گفت : «بنشین»باز مدتی دمید و خسته شد، گفت : «استاد ! اجازه میدی دراز بکشم و بدمم »! گفت : «دراز بکش و بدم»؛بعد از مدتی باز خسته شد؛ گفت : «استاد اجازه میدی بخوابم و بدمم ؟» استاد گفت: «تو بدم، بمیر و بدم»! 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .