ŦŁФШ ΞTłHШ ارسال شده در 14 شهریور، 2020 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 شهریور، 2020 آورده اند که در روزگاران قديم ، مرد تنبلي زندگي مي کرد که در کارهاي زندگي خود سستي مي کرد و همواره کار امروز را به فردا و کار فردا را به پس فردا مي انداخت . تنبلي او تا بدان پايه بود که او حتي کارهاي بسيار کوچک را که انجامشان نياز به زحمت زياد نداشت ، پشت گوش مي انداخت و با خود مي گفت : " حالا ولش کن . وقت بسيار است و بعدا ً آن را انجام مي دهم ! " و کارهاي کوچک مي ماند تا با کارهاي کوچک ديگر درهم مي آميخت و مشکلات بزرگ درست مي کرد . از قضاي روزگار ، در کنار خانه اين مرد ، درختچه اي کوچک روئيده بود که شاخه هايش پر از خارهاي تيز و برنده بود . درختچه اي بي بار و بي بو و بي خاصيت که فقط خار خود را به دست و پاي اين و آن فرو مي کرد . از آنجا که اين درختچه ، سر راه مردم روئيده بود و هر روز گروه زيادي از كنار آن رفت و آمد مي کردند ، باعث آزار و اذيت مردم بود . لباسهاي مردم به خارهاي تيز اين درختچه گير مي کرد و پاره مي شد . رهگذران هر روز به آن مرد تنبل تذکر مي دادند که اين درختچه بي مصرف را از کنار در خانه خود بردارد . مرد تنبل در پاسخ آنها مي گفت : " چشم . حتماً فردا آن را از ريشه در مي آورم و دور مي اندازم . " اما فردا مي رسيد و باز درختچه سر جايش بود . مردم دائم به او تذکر مي دادند و او هم هميشه قول مي داد که فردا آن را از ريشه درآورد . روزها و هفته ها و ماهها گذشت و درختچه قوي تر و پر شاخ و برگ تر شد و خارهاي بيشتر و محکمتري به بار آورد . مرد تنبل قصه ما هم روز به روز تنبل تر مي شد . درختچه آنقدر بزرگ شده بود که بريدن آن و يا از ريشه درآوردنش ، نياز به توان و زحمت بسيار داشت که از مرد تنبل ساخته نبود . بالاخره کار به جايي رسيد که مردم به او گفتند : " اگر درخت خاردار را هرچه زودتر از سر راه برنداري ، از تو شکايت مي کنيم ". عاقبت همين طور شد و مردم در نزد حاکم شهر از او شكايت كردند . حاکم دستور داد كه مرد را بياورند . حاکم به او گفت : " اي مرد تنبل که آوازه تنبلي ات در تمام شهر پيچيده است ، چرا آن درخت خاردار را از کنار خانه ات بر نمي داري ؟ چرا باعث اذيت و آزار مردم مي شوي ؟ مگر نمي بيني که هر روز گروهي لباسهايشان پاره و دست و پايشان زخمي مي شود . چرا به اين همه اعتراض مردم توجه نکرده و تاکنون آن را از بين نبرده اي ؟ " مرد تنبل گفت : " من که به همه معترضان گفته ام که آن درخت را هرچه زودتر خواهم بريد . " حاکم گفت : " اما مردم مدعي هستند که مدتهاست از تو درخواست کرده اند و تو هميشه امروز و فردا کرده اي . اين زمان آنقدر طولاني شده که يک بوته ضعيف و کوچک ، به يک درخت تناور و بزرگ تبديل شده است . " مرد تنبل گفت : " چشم ! ديگر تکرار نمي شود . همين فردا آن را قطع خواهم كرد . " حاکم خنديد و گفت : " اي مرد ، دست از تنبلي بردار . چرا فردا ؟ همين امروز اين کار را انجام بده تا خيال مردم آسوده شود . به تو نصيحت مي کنم كه در تمام کارهاي زندگي ات دست از امروز و فردا گفتن برداري . از من بشنو و هيچوقت انجام کارها را چه بزرگ و چه کوچك به فردا موكول نکن . پس هم اکنون برو و آن درخت خاردار را قطع كن ." چند نفر که براي شکايت از مرد تنبل نزد حاکم آمده بودند ، به تنبلي ها و امروز و فردا گفتن هاي مرد تنبل مي خنديدند و او را مسخره مي کردند . يکي از آنها گفت : " اين فردي که من مي شناسم ، اصلاح شدني نيست . او به تنهايي نمي تواند اين درخت را ببرد . بايد دست به دست هم بدهيم و آن درخت را ببريم و ريشه اش را بسوزانيم تا خلق خدا آسوده خاطر شوند. " مرد تنبل از اين حرف بسيار ناراحت شد و گفت : " حالا که درباره من اين طور فکر مي کنيد ، من همين الان مي روم و به تنهايي آن درخت را قطع مي كنم ". مرد تنبل اين را گفت و به خانه رفت . تبري برداشت و به جان درخت خاردار افتاد . چند ضربه که به درخت زد ، متوجه شد که بريدن آن درخت ، کار بسيار دشواري است . تنه آن انگار از آهن بود و تبر به آن فرو نمي رفت . عرق از سر و روي مرد تنبل جاري شد و همچنان ضربه پشت ضربه بر تنه درخت فرود مي آورد . بالاخره با تلاش فراوان توانست آن درخت را ببرد . حالا مانده بود ريشه آن که بسيار دشوارتر از بريدن آن بود . مرد تنبل مشغول کار بود که ديد همسايه هايش بيل و کلنگ در دست به کمکش آمده اند . آنها آمدند و گفتند : " تو درخت را بريدي و حسابي خسته شده اي . ريشه را ما در مي آوريم . " همسايه ها با کمک هم ، ريشه درخت را درآوردند و سوزاندند و مردم محل از آن پس با خاطري آسوده از آن مسير مي گذشتند . پندها: اهمالكاري يا تنبلي يعني به آينده محول كردن كاري كه تصميم به اجراي آن گرفتهايم. به طور كلي، به تعويق انداختن كار، رفتاري ناپسند و ناراحتكننده است كه پيامدهاي ناخوشايندي در بر دارد و هرگز نميتوان از تاخير در انجام كارها، به تصور و گمان بهتر ارائه كردن آنها دفاع كرد. اهمالكاري به هر شكلي كه باشد، رفتاري نامطلوب و نكوهيده است كه بتدريج در وجود انسان به صورت عادت درميآيد. پس با آن مبارزه كنيد، زيرا پيامدهاي تاخير در كار، براي خود شخص نيز رنجآور است و احساسي كه از اين تاخير در او ايجاد ميشود، علاوه بر زيانهاي پيشبيني شده و نشده، شرمساري و بيزاري از خويشتن را نيز در بر دارد. از كار كردن نهراسيد و تنها به خوب ارائه كردن آن توجه نداشته باشيد چون هميشه قضاوت درباره كار انجام نشده پوچ و بيحاصل است. 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .