ŦŁФШ ΞTłHШ ارسال شده در 14 شهریور، 2020 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 شهریور، 2020 در روزگاران گذشته آب آشاميدني و آب کشاورزي ايران از قنات به دست مي آمد . يکي از کارهاي خير نيکوکاران هم کندن چاه آب و کندن قنات بود تا به مردم آب برسانند . روزي نيکوکاري تصميم گرفت با کندن چند حلقه چاه ، قناتي درست کند و آب به مردم برساند . او يک چاه کن ماهر را استخدام کرد و تپه اي در اختيار او گذاشت تا کارش را انجام دهد . چاه کن چند نفر را به کار گرفت و همه مشغول کندن چاه هاي قنات شدند . روزها و هفته ها کار کردند و چاه کندند ، اما به آب نرسيدند . هر روز عصر ، مرد نيکوکار به چاه کن و همکارانش سر مي زد ، حقوق روزانه آنها را مي داد و از اين که چاه ها به آب رسيده اند يا نه پرس و جو نمي کرد . روزها و هفته هاي آغاز کار ، چاه کن جوابهاي اميدوارانه مي داد و مي گفت : " انشاء ا... به زودي به آب مي رسيم " ، اما با گذشت زمان ، اميد او به نااميدي تبديل شد . ديگر دست و دلش به کار نمي رفت . هيچ کدام از چاه هايي که کنده بودند ، به آن نرسيده بود ، با وجود اين که چاه هاي کنده شده عميق تر از چاه هاي قنات هاي ديگر شده بودند ، اما هيچ کدام به سفره هاي آب هاي زير زميني راه پيدا نکرده بودند . کم کم چاه کن بناي غر زدن را گذاشت و از نامناسب بودن تپه و زميني که مرد نيکوکار براي حفر قنات انتخاب کرده بود ، سخن به ميان آورد . با اين که مرد نيکوکار بايد زودتر از چاه کن نااميد مي شد ، اين طور نشد . او هر شب بعد از دادن اجرت چاه کن و همکارانش مي گفت : " به خدا توکل کنيد و کارتان را ادامه بدهيد . حتما ً به آب مي رسيد . " کار کندن چاه ها ادامه پيدا کرد تا اينکه يک روز چاه کن به صاحب کار گفت : " من که فکر نمي کنم اين چاه ها به آب برسد . هم ما داريم آهن سرد مي کوبيم و عمر خودمان را هدر مي دهيم ، هم تو داري بيهوده پول خرج مي کني . بهتر است تا بيشتر از اين ضرر نکرده اي ، دست از اين کار برداري و جاي بهتري را براي درست کردن قنات انتخاب کني . " مرد نيکوکار گفت : " اين جا تپه خوبي است . در اين نزديکي ، آباديهاي بسياري است که مردم آن به آب نياز دارند . بهتر است کارمان را ادامه بدهيم و به لطف خدا اميدوار باشيم . " چاه کن گفت : " من تا حالا ده قنات درست کرده ام . هيچ کدامشان اين همه کار نبرده و به اين ديري به آب نرسيده است . من که ديگر دست و دلم به کار نمي رود . " مرد نيکوکار گفت : " هرچه چاه هاي قنات ديرتر به آب برسد ، بهتر است چون به سفره هاي آبي که در عمق بيشتر زمين است ، راه پيدا مي کند و آب بيشتر و بهتري به مردم مي رسد ، نااميد نشو و به کارت ادامه بده . " چاه کن گفت : " قربان ، من کارم کندن چاه است و مي دانم که از چاه هاي روي اين تپه آبي در نمي آيد . بگذار کارمان را تعطيل کنيم و برويم ، ما ديگر خسته شده ايم . " مرد نيکوکار گفت : " به حق چيزهاي نديده ! من که هر روز پول مي دهم و به نتيجه نمي رسم ، بايد خسته و نااميد شده باشم نه شما . اين چاه ها چه به آب برسد و چه نرسد ، کارتان را مي کنيد و پولتان را مي گيريد ؟ چرا بي خودي نق مي زنيد ؟ " اگر از اين چاه ها براي من آب در نمي آيد ، براي شما که نان در مي آيد . سرتان را بيندازيد پايين و کارتان را بکنيد . ديگر هم از اين حرف هاي نااميد کننده نزنيد . " چاه کن و همکارانش چاره اي نداشتند . مرد نيکوکار راست مي گفت . در هر صورت آنها ضرر نمي کردند و هر روز اجرتشان را مي گرفتند . آن ها باز هم مشغول کندن چاه شدند . آن قدر کندند و کندند تا به آب رسيدند . آبي بسيار زياد ، شيرين و گوارا . از آن به بعد به کسي که در انجام کاري که برايش سود دارد ، بهانه تراشي کند ، مي گويند چرا اين کار را نمي کني ؟ " اگر براي من آب ندارد ، براي تو که نان دارد . " 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .