رفتن به مطلب

بازماندگانی 70 ساله از ویرانگرترین فاجعه ای که دنیا به خودش دیده است


ŦŁФШ  ΞTłHШ

ارسال های توصیه شده

هفتاد سال گذشته است، نسل‌های جدید بوجود آمده‌اند جنگ های ویرانگر جدید در حال اتفاق افتادن هستند، و خاطره تلخ هیروشیما به آرامی در حال محو شدن است. با این حال، بازماندگان هنوز ارتباط قابل لمسی با اولین جنگ هسته‌ای در جهان حس می‌کنند.

هنوز هم درک رویداد وحشتناکی که پس از انداختن بمب اورانیومی بر شهر هیروشیمای ژاپن در ششم اوت ۱۹۴۵ توسط هواپیمای جنگنده آمریکایی اتفاق افتاد، برای جهان دشوار است.

کسانی که زنده مانده‌اند می‌گویند که این حادثه با یک تشعشع درخشان و بی صدا شروع شده است. آنها موج عظیمی از گرمای شدیدی را به یاد می‌آورند که لباس‌های انسانها را به لباس‌هایی کهنه تبدیل کرده است. افراد نزدیک به بمب بلافاصله بخار و یا خاکستر شدند. صدای غرش کرکننده‌ای شنیده شد و انفجاری که حس آن برای بعضی افراد، مثل فرو بردن صدها سوزن در بدنشان بود.

بازماندگانی 70 ساله از ویرانگرترین

به گفته سی‌ان‌ان:

داستان این حادثه توسط بازمانده تتسو آرو کودامه (Tatsuharu Kodama) در سال 1995 به عنوان کتاب کودک منتشر شد. کتاب "سه‌چرخه شین" شرح اتفاقی است که برای پسری 3 ساله به نام شینیچی تتسوتانی (Shinichi Tetsutani) رخ داد. راوی داستان پدر شین، نوبو تتسونیانی (Nobuo Tetsunani)، است. او آن روز را اینگونه توصیف میکند: صبح ششم اوت ۱۹۴۵  قبل از انفجار روزی آرام و آفتابی بود. هوا از صدای گنجشک‌هایی که در میان درختان، بالهای خود را به هم می‌زدند، پر شده بود. شین و بهترین دوستش، دختری به نام کیمی، بیرون از خانه بودند و با اسباب بازی مورد علاقه خود - سه چرخه ای با دسته ی قرمز رنگ - بازی می‌کردند.

ساعت 8:15 صبح، بمب منفجر شد و همه چیز تغییر کرد.

موج انفجار باعث ویرانی خانه و ایجاد یک "انفجار وحشتناک و خیره‌کننده" شد. پدر شین میگوید: "فکر می‌کردم دنیا خاتمه‌یافته است. سپس, سریع, همه چیز سیاه شد. "شین بعد از وقوع انفجار، در شلوغی ناپدید شد. خانواده‌اش دیوانه‌وار دنبالش می‌گشتند تا او را در میان خرابه‌ها پیدا کنند. آنها شین را در حالیکه در زیر تیر چوبی بزرگ بر زمین میخکوب شده و به شدت آسیب دیده بود و صورتش خون‌آلود و متورم شده بود پیدا کردند.

او ضعیف‌تر از آن بود که حرف بزند ولی هنوز دسته‌ی سرخ سه‌چرخه‌اش را میان دستش داشت. دوست او کیمی جایی در زیر ویرانه‌های خانه ناپدید گشته بود.

شین با صدای آهسته نالید: آب، من آب می‌خواهم.

پدر او میگوید: خیلی دلم می‌خواست به او کمک کنم، ولی در چهار طرف ما مردم پس از نوشیدن آب می‌مردند و من توان نوشاندن آب را به او نداشتم.

شین آن شب زنده نماند. پس از مرگ شین، پدرش نمی‌توانست بدن پسرش را در قبرستان تنها بگذارد. به همین خاطر خانواده اش، شین را به همراه دوستش کیمی و سه چرخه‌ی عزیزش در حیاط پشتی خانه خود دفن کردند.

در سال ۱۹۸۵، یعنی ۴۰ سال بعد، پدر شین تصمیم گرفت جسد پسرش را به مقبره فامیلی انتقال دهد. او و مادرش شروع به کندن زمین حیاط پشتی کردند. در آن لحظه، براساس نوشته کتاب، آن‌ها "استخوان‌های کوچک و سفید کیمی و شین که دستشان در دست یکدیگر بود" را یافتند.

فراموش نکنیم که فاجعه‌ها ماندنی نیستند و می‌گذرند. این روزها نیز که تمام دنیا با بحران کرونا دست به گریبان است، تنها امید است که می‌تواند ما را سرپا نگه دارد و نیز دانستن اینکه هر فاجعه‌ای روزی تمام خواهد شد و خواهد گذشت.

پیشنهاد میشود، مروری بر دیگر آثار باقی مانده و غم‌انگیز آن فاجعه داشته باشید.

بازماندگانی 70 ساله از ویرانگرترین

بازماندگانی 70 ساله از ویرانگرترین

بازماندگانی 70 ساله از ویرانگرترین

بازماندگانی 70 ساله از ویرانگرترین

بازماندگانی 70 ساله از ویرانگرترین

بازماندگانی 70 ساله از ویرانگرترین

بازماندگانی 70 ساله از ویرانگرترین

بازماندگانی 70 ساله از ویرانگرترین

بازماندگانی 70 ساله از ویرانگرترین

 

 

منبع : میهن چت

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...