رفتن به مطلب

دزدی درویش


ارسال های توصیه شده

دزدی درویش

درویشی را ضرورتی پیش آمد، گلیمى از خانه یاری بدزدید
حاکم فرمود تا دستش بدر کنند
صاحب گلیم شفاعت کرد که من او را بحل کردم
گفتا : به شفاعت تو حد شرع فرو نگذارم
گفت: آنچه فرمودی راست گفتی ولیکن هر که از مال وقف چیزی بدزدد قطعش لازم نیاید والفقیر لایملک هر چه درویشانراست وقف محتاجانست
حاکم دست ازو بداشت و ملامت کردن گرفت که جهان برتو تنگ آمده بود که دزدی نکردی الا از خانه چنین یاری
گفت: اى خداوند نشنیده‌اى که گویند: خانه دوستان بروب و در دشمنان مکوب.




چون به سختى در بمانى تن به عجز اندر مده
دشمنان را پوست بر کن ، دوستان را پوستین
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...