ŦŁФШ ΞTłHШ ارسال شده در 8 آذر، 2021 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آذر، 2021 گل فروش رفتم نشستم کنارش گفتم: برای چی نمیری گـُلات رو بفروشی؟ گفت: بفروشم کـه چی؟ تا دیروز می فروختم کـه با پولش آبجی مو ببرم پزشک دیشب حالش بد شد و مرد با گریه گفت: تـو می خواستی گل بخری؟ گفتم: بخرم کـه چی؟ تا دیروز می خریدم برای عشقم امروز فهمیدم باید فراموشش کنم…! اشکاشو کـه پاک کرد، یه گـل بهم داد گفت: بگیر باید از نو شروع کرد تـو بدون عشقت.. مـن بدون خواهرم .. نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .