ŦŁФШ ΞTłHШ ارسال شده در 8 آذر، 2021 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آذر، 2021 ایستگاه باز رسیدیم بـه ایستگاه ، بارون همه ی جا رو خیس کرده بودو شب بود. راه زیادی رو پیاده گذرونده بودیم. خسته بودیم گفتیم بقیه راه رو با اتوبوس بریم. بخار از دهنت بیرون میومد. خستگی رو توی چشمات میدیدم یادته. عشقم بودی. مث این فیلما کاپشن خودمو دادم بهت کـه سرما نخوری. رسیدم خونه با اینکـه کاپشنمو دادم بهت ولی سرما نخوردم گذشت و گذشت و گذشت.. حالا اومدم توی همون ایستگاه این بار تنها بودم هوا سرد بود.. ولی کاپشنم تنم بود رسیدم خونه.. جلوی آینه وایستادم یه چیزی نظرمو جلب کرده بود یه سری مو هاي سفید لابلای مو هاي مشکیم بود. یه چایی داغ بعدشم خواب. صبح فردا رسید حس بدی بود سرما خورده بودم تنهای تنها. نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .