ŦŁФШ ΞTłHШ ارسال شده در 5 آذر، 2021 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 آذر، 2021 حکایت کوتاه بدهکاری چند نفر مومن در شهری بین كوفه و بصره به نام «واسط» از دکانی وسایل به نسیه برده بودند و به صاحب مغازه بدهكار بودند. مغازه دار هر وقت آنها را می دید با چهره ای بر افروخته و خشن از آنها مى خواست كه بدهكارى خود را بپردازند و با سخنان درشت ، حق خود را از آنها طلب می کرد، آنها از رفتار بد بقال ناراحت بودند، اما چون آهی در بساط نداشتند چاره اى جز صبر و تحمل نداشتند. فرد دنیا دیده ای که شاهد حال و روز آنها بود، گفت : «وعده دادن نفس به غذا آسان تر از وعده دادن پول به بقال است.» یعنى به شكم خود در مورد غذا وعده امروز و فردا بده، ولی خود را بدهكار بقال ننما، كه وعده به شكم آسان است و وعده به بقال سخت مى باشد. نتیجه گیری حکایت انسان تا می تواند باید از بدهکار بودن دور باشد. اگر وسیله ای که می خواهیم بخریم ضروری نیست و خریدن آن باعث مقروض بودن ما خواهد شد، باید انتخاب معقولی داشته باشیم تا زیر بار منت و شماتت دیگران نباشیم. نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .