رفتن به مطلب

گل سرخ


ارسال های توصیه شده

گل سرخ

گل سرخی روز و شب خواب زنبورها را می دید، اما هیچ زنبوری بر گلبرگ هایش نمی نشست. اما گل به رویایش ادامه داد.
در شب های دراز، آسمانی پر از زنبور را تصور می کرد که بر او فرود می آمدند تا ببوسندش. با این کار، می توانست تا روز بعد دوام آورد و بار دیگر گلبرگ هایش را به روی خورشید حقیقت فام بگشاید.

شبی، ماه که از تنهایی گل سرخ آگاه بود، پرسید: از انتظار خسته نشده ای؟
گل سرخ گفت: شاید. اما باید به تلاشم ادامه بدهم.
زندگی عشق است عشق افسانه نیست.
ماه گفت: چرا؟
گل سرخ گفت: اگر گلبرگ هایم را باز نکنم، می پژمرم.
گاهی، وقتی به نظر می رسد که تنهایی تمام زیبایی ها را له می کند، تنها راه برای مقاومت، گشوده ماندن است.

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...