رفتن به مطلب

حقیقت


ارسال های توصیه شده

حقیقت

روزی کسی نزد ملا نصرالدین آمد و از او درخواست کرد تا الاغش را برای ساعتی به او بدهد.
ملا نصرالدین که نمی خواست الاغش را قرض دهد، گفت: "الاغ اینجا نیست، پسرم آن را به صحرا برده است."
در همین لحظه صدای عرعر الاغ بلند شد!
مرد همسایه گفت: "تو که گفتی الاغ در صحرا است، پس این چه کسی است عرعر میکند؟"
ملا نصرالدین با عصبانیت گفت: " عجب آدمی هستی. حرف پیرمردی مثل من را قبول نداری، اما عرعر کردن یک الاغ بی شعور را باور می کنی؟!"

نتیجه اخلاقی:

بالاترین نوع خودخواهی این است که متوقع باشیم مردم، آنچه که ما تحت عنوان "واقعیت" می گوییم، بر آنچه که خود مشاهده می کنند، ترجیح دهند.
"ما میگوییم حقیقت را دوست داریم، اما اغلب چیزهایی را که "دوست داریم"، حقیقت می دانیم.

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...