رفتن به مطلب

چراغ روغنی قدیمی


ارسال های توصیه شده

چراغ روغنی قدیمی

زن در حال قدم زدن در جنگل بود كه ناگهان پايش به چيزي برخورد كرد. وقتي كه دقيق نگاه كرد، چراغ روغني قديمي اي را ديد كه خاك و خاشاك زيادي هم روش نشسته بود. زن با دست به تميز كردن چراغ مشغول شد و در اثر مالشي كه بر چراغ داد، يك غول بزرگ پديدار شد.

زن پرسيد: حالا مي تونم سه آرزو بكنم؟
غول جواب داد: نخير! زمانه عوض شده است و بيشتر از يك آرزو اصلا راه نداره، حالا بگو آرزوت چيه؟
زن گفت: در اين صورت من مايلم در خاورميانه صلح برقرار شود و از جيبش يك نقشه جهان را بيرون آورد و گفت: نگاه كن. اين نقشه را مي بيني؟ اين كشورها را مي بيني؟

من مي خواهم اينها به جنگ هاي داخلي شون و جنگهايي كه با يكديگر دارند خاتمه دهند و صلح كامل در اين منطقه برقرار شود و كشورهاي متجاوزگر و مهاجم نابود شوند.

غول نگاهي به نقشه كرد و گفت: ما رو گرفتي؟
اين كشورها بيشتر از هزاران سال است كه با هم در جنگند. من كه فكر نمي كنم هزار سال ديگه هم دست بردارند و بشه كاريش كرد.
درسته كه من در كارم مهارت دارم ولي ديگه نه اينقدر ها. يه چيز ديگه بخواه. اين محاله.

زن مقداري فكر كرد و سپس گفت: من هرگز نتوانستم مرد ايده آلم را ملاقات كنم.
مردي كه عاشق باشه و دلسوزانه برخورد كنه و با ملاحظه باشه.
مردي كه بتونه غذا درست كنه و در كارهاي خانه مشاركت داشته باشه.
مردي كه به من خيانت نكنه و عاشق خوبي باشه و همش روي كاناپه ولو نشه و فوتبال نگاه نكنه.
ساده تر بگم، يك شريك زندگي ايده آل.
غول مقداري فكر كرد و بعد گفت: اون نقشه لعنتي رو بده دوباره يه نگاهي بهش بندازم!!!

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...