ŦŁФШ ΞTłHШ ارسال شده در 28 آبان، 2021 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 آبان، 2021 بیا آقایی بخر روزی دیوژن به هنگام دورهگردی، اسیر دزدان دریایی شد. چون او را به بازار برده فروشان بردند و کسی به خریدش آمد او رو به خریدار کرد و گفت: «ای غلام بیا آقایی بخر!» میگویند دزدان دریایی از این حرف به قدری خوششان آمد که بند از پای او برداشتند و او را به خانه بردند. دیوژن مدتی معلم آنها بود و اظهار میداشت: «برای من چه تفاوت میکند که معلم راهزنان دریایی باشم یا دزدان اجتماعی.» و سرانجام در ازای دانش، آزادیاش را به او بخشیدند. میگویند دیوژن همان روز دیده از جهان فرو بست که اسکندر از دنیا رفت! در افسانه آمده است که در موقع عبور از رودخانه استیکس دیوژن و اسکندر به هم رسیدند. پس از سلام و علیک اسکندر گفت: «خوب ما باز به هم رسیدیم... دو تن فاتح و غلام». دیوژن جواب داد: «آری ما به هم رسیدیم. دیوژن فاتح و اسکندر غلام! تو غلام شهوات خویش بودی و من آقای خود بودم.» و در پایان چون به راه جاویدانی گام نهادند این دیوژن بود که ره مینمود، نه اسکندر. نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .