رفتن به مطلب

نقش خویشتن بیند در آب


ارسال های توصیه شده

نقش خویشتن بیند در آب

پدر و مادر و دختر و پسری هر چهار نفر کر بودند.
شبی دور هم نشسته بودند. پدر رو به مادر کرد و گفت: خیال دارم از دو شاگردی که در مغازه دارم یکی را بیرون کنم.
زن خیال کرد می گوید: می خواهم برایت یک جفت کفش بخرم! جواب او را با سر تصدیق کرد و گفت: خیلی کار خوبی می کنی!
پدر : کدام یکی شان را بیرون کنم؟
زن: زرد باشه یا مشکی!
پدر: رجب علی را بیرون کنم بهتر نیست؟
زن: پاشنه بلند باشه بهتره!
پدر: می گی کارمون لنگ نمی شه؟
زن: نمره پام سی و هفته!

پدر رو به پسرش گفت :تو چی می گی؟
پسر خیال کرد راجع به دامادیش حرف می زنه، گفت اختیار دست شماست بابا!
پدر: می خوام رجب علی را بیرون کنم می گی مشکله؟
پسر: البته که خوشگله منم از اون خوشم اومده!
پدر: خیلی پسر زبون بازیه!
پسر: البته که باباش راضیه!
پدر: شنیده می خوام بیرونش کنم ترسیده!
پسر: کی میگه اون ترشیده؟
من اونو میخوام توهین نکنین!

مادر رو به دختر کرد و گفت: بابات میخواد برام کفش بخره!
دختر: شوهر که خریدنی نیست مادر! باید خواستگار برام بیاد تا من جواب بدم!!
مادر: حالا معلوم نیست کی بخره!
دختر: چی داری می گی مامان هنوز عقد نکرده که ببره!!!

واقعا بیخود نیست که شاعر گفته: هر که نقش خویشتن بیند در آب....!

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...