رفتن به مطلب

نزدیکی های صبح


ارسال های توصیه شده

نزدیکی های صبح

نزدیک صبح بود و پرستار بخش که مثل شب های دیگر خسته و کلافه نگاهش به ساعت بود، با خود زمزمه کرد: این شغل هر خوبی که داشته باشه، این بدی رو هم داره که همیشه باید چشم انتظار صبح باشی، آن هم بدون دلیل.

آن شب، نزدیک صبح بود که یکی از بیمارها را دید که رادیو ترانزیستوری کوچکش را به گوش چسبانده و به محض شنیدن الله اکبر از رادیو، از روی تخت بر خاست و جانماز را برداشت و ...
پرستار بخش از فردا شب، با شوق منتظر اذان صبح بود.

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...