mahi.goli ارسال شده در 17 مرداد، 2020 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 مرداد، 2020 یک جای فیلم مزایای منزوی بودن، چارلی که از پذیرفتن نقشِ آدمِ دومِ زندگی محبوبش بودن رنجیده و فرسوده شده، درباره لذتی که دارد تجربه می کند حرف می زند: به گروهی تعلق نداشتن. بی قبیله بودن،در هیچ گروهی نبودن، حس دشواری است که می تواند رنجی جانکاه را به انسان تحمیل کند. این که بفهمی در هیچ آیینی سهمی نداری، با هیچ مردمانی چندان حرف نداری، و اندک کسانی هم که مشتاقی با آنها حرف بزنی، اهل قبیله ای شلوغند و طول می کشد تا نوبتت شود. بعد کم کم عادت می کنی به این که در رابطه ها دوم بمانی، اما بی قبیله نشوی. عادت می کنی به پذیرش کم اهمیت بودن برای بقیه. عادت می کنی به "کم اما همیشه در ارتباط بودن". عادت می کنی به گفتن حرفهای روزمره بی اهمیت، شوخیهای تکراری، جمع هایی که برایت جذابیتی ندارند، اما تو را از یک شکنجه ممتد رها می کنند : تنها ماندن با خودت. همان طور که چارلی معتقد بود، عضو گروه یا قبیله ای بودن می تواند لذتی باشد، شاید نه دیرپا اما مهم. مگر این که پذیرفته باشی باد سرگردانی. تنهای تنها تنها در بیابان ها بچرخی، برای بوته ها و درختها قصه بگویی، دردت نگیرد اگر کلاغها مسخره ات کردند، و هروقت دلت ماندگارشدن خواست به خودت یادآوری کنی قبیلهی تو یک قبیله در حال انقراض یک نفره است. تا کی کسی از راه برسد و طوری زخم پنهان جان تو را ببوسد که گُر بگیری و خاکستر شوی و دردهایت تمام شود. #حمیدسليمي 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
BathaM ارسال شده در 17 مرداد، 2020 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 مرداد، 2020 تو را از یک شکنجه ی ممتدرها میکند تنها ماندن با خودت.... 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .