رفتن به مطلب

بآز آیَــــــد بھ کَنعآن غَم مَخـــــور....


ŦŁФШ  ΞTłHШ
 اشتراک گذاری

ارسال های توصیه شده

بآز آیَــــــد بھ کَنعآن غَم مَخـــــور....

يوسف گمگشته بازآيد به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزي گلستان غم مخور


اي دل غمديده حالت به شود دل بد مکن
وين سر شوريده بازآيد به سامان غم مخور


گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن
چتر گل در سر کشي اي مرغ خوشخوان غم مخور


دور گردون گر دو روزي بر مراد ما نرفت
دايما يک سان نباشد حال دوران غم مخور


هان مشو نوميد چون واقف نه‌اي از سر غيب
باشد اندر پرده بازي‌هاي پنهان غم مخور


اي دل ار سيل فنا بنياد هستي برکند
چون تو را نوح است کشتيبان ز طوفان غم مخور


در بيابان گر به شوق کعبه خواهي زد قدم
سرزنش‌ها گر کند خار مغيلان غم مخور


گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعيد
هيچ راهي نيست کان را نيست پايان غم مخور


حال ما در فرقت جانان و ابرام رقيب
جمله مي‌داند خداي حال گردان غم مخور


حافظا در کنج فقر و خلوت شب‌هاي تار
تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

 اشتراک گذاری

×
×
  • اضافه کردن...