رفتن به مطلب

مگر دريا دلی داند كه ما را


ŦŁФШ  ΞTłHШ
 اشتراک گذاری

ارسال های توصیه شده

مگر دريا دلی داند كه ما را، چه توفان ها ست در اين سينه تنگ !

مگر دريا دلی داند كه ما را،
چه توفان ها ست در اين سينه تنگ !
غروب بيشه زارانم در افكند

به جنگل های بی پايان اندوه !
نگاه ماه، در آن ابر تاريك؛
 نگاه ماهی افتاده بر خاك !
پريشان است امشب خاطر آب، چه راهی می زند آن روح بی تاب !
« سبكباران ساحل ها » چه دانند، «شب تاريك و بيم موج و گرداب » !
لب دريا، شب از هنگامه لبريز، خروش موج ها: پرهيز ... پرهيز ... ،
در آن توفان كه صد فرياد گم شد؛ چه بر می آيد از وای شباويز ؟!
چراغی دور، در ساحل شكفته من و دريا، دو همراز نخفته !
همه شب، گفت دريا قصه با ماه
دريغا حرف من، حرف نگفته !
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

 اشتراک گذاری

×
×
  • اضافه کردن...