ŦŁФШ ΞTłHШ ارسال شده در 6 خرداد، 2021 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 خرداد، 2021 خانمان سوز بوَد آتش ِ آهی گاهی ناله ای می شکند پشتِ سپاهی گاهی خانمان سوز بوَد آتش ِ آهی گاهی ناله ای می شکند پشتِ سپاهی گاهی گر مقدّر بشود ، سِلکِ سلاطین پوید سالکِ بی خبر ِ خفته به راهی گاهی قصّ? یوسف و آن قوم چه خوش پندی بود به عزیزی رسد افتاده به چاهی گاهی هستی ام سوختی از یک نظر ای اختر ِ عشق آتش افروز شود برق ِ نگاهی گاهی روشنی بخش از آنم که بسوزم چون شمع روسپیدی بوَد از بختِ سیاهی گاهی عجبی نیست اگر مونس ِ یار است رقیب بنشیند بر ِ گل، هرزه گیاهی گاهی چشم گریانِ مرا دیدی و لبخند زدی دل برقصد به بر از شوق ِ گناهی گاهی اشک در چشم ، فریبنده ترت می بینم در دلِ موج ببین صورتِ ماهی گاهی زرد رویی نبوَد عیب، مرانم از کوی جلوه بر قریه دهد خرمن ِ کاهی گاهی دارم امّید که با گریه دلت نرم کنم بهر ِ طوفان زده ، سنگی ست پناهی گاهی 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .