رفتن به مطلب

خانمان سوز بوَد آتش ِ آهی گاهی ناله ای می شکند پشتِ سپاهی گاهی


ŦŁФШ  ΞTłHШ

ارسال های توصیه شده

خانمان سوز بوَد آتش ِ آهی گاهی ناله ای می شکند پشتِ سپاهی گاهی

خانمان سوز بوَد آتش ِ آهی گاهی

ناله ای می شکند پشتِ سپاهی گاهی

گر مقدّر بشود ، سِلکِ سلاطین پوید

سالکِ بی خبر ِ خفته به راهی گاهی

قصّ? یوسف و آن قوم چه خوش پندی بود

به عزیزی رسد افتاده به چاهی گاهی

هستی ام سوختی از یک نظر ای اختر ِ عشق

آتش افروز شود برق ِ نگاهی گاهی

روشنی بخش از آنم که بسوزم چون شمع

روسپیدی بوَد از بختِ سیاهی گاهی

عجبی نیست اگر مونس ِ یار است رقیب

بنشیند بر ِ گل، هرزه گیاهی گاهی

چشم گریانِ مرا دیدی و لبخند زدی

دل برقصد به بر از شوق ِ گناهی گاهی

اشک در چشم ، فریبنده ترت می بینم

در دلِ موج ببین صورتِ ماهی گاهی

زرد رویی نبوَد عیب، مرانم از کوی

جلوه بر قریه دهد خرمن ِ کاهی گاهی

دارم امّید که با گریه دلت نرم کنم

بهر ِ طوفان زده ، سنگی ست پناهی گاهی
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...