ŦŁФШ ΞTłHШ ارسال شده در 6 خرداد، 2021 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 خرداد، 2021 هرشب از دوری تو گونه ی زردم خیس است خسته ام از همه ی خاطره ها، می دانی؟ از تو و عشق دروغین و ریا ، می دانی؟ مثل یک عاشق آواره که در ظلمت شب مانده در خلوت یک کوچه رها، می دانی؟ هرشب از دوری تو گونه ی زردم خیس است شده ام خسته از این جور و جفا ، می دانی؟ خواستم "ما" بشود این من و تو ، یادت هست؟ گفته بودی به من اینبار "شما" می دانی؟ بی تو ای عشق سفر کرده ، دل منتظرم مانده در ورطه ی گرداب بلا ، می دانی؟ گرچه سنگ غم تو شیشه ی دل را بشکست دوستت دارم و فهمید خدا ، می دانی؟ 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .