رفتن به مطلب

امشب بیا که تشنه ی یک همنشینی ام


ŦŁФШ  ΞTłHШ

ارسال های توصیه شده

امشب بیا که تشنه ی یک همنشینی ام


امشب بیا که تشنه ی یک همنشینی ام
دیگر امید نیست که فردا ببینی ام

فردا مرا _ تمام ِمرا _ باد می بَرد
ای کاش جای باد ، تو امشب بچینی ام

خورشید ، فرصتی است که از من گذشته است
تاریک ، مثل سایه ی تَنگِ پَسینی ام

لحظه به لحظه از دل هم دور می شدیم
از بس تو آن همانی و من این همینی ام

دیگر من آن چنان که تو هستی نمی شوم
آخر تو جای من ... چه کنم !؟ این چنینی ام

با این همه هنوز دلی مانده ، دیر نیست
من که هنوز عاشقِ عشق آفرینی ام

پیش از تو این همه شبِ من آسمان نداشت
بر من بتاب عشقِ قشنگِ زمینی ام !
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...