رفتن به مطلب

نه نمی توانم فراموشت کنم


ŦŁФШ  ΞTłHШ

ارسال های توصیه شده

نه نمی توانم فراموشت کنم

نه نمی توانم فراموشت کنم
زخمهای من بی حضور تو، از تسکین سرباز می زنند
بالهای من تکه تکه فرو می ریزند
بره های مسیح را می بینم، که به دنبالم می دوند
و نشان فولوت تو را می پرسند
نه نمی توانم فراموشت کنم
خیابانها بی حضور تو
راههای آشکار جهنمند
تو پرنده ای معصومی، که راهش را در باغ حیات زندانی گم کرده است
تک صورتی ازلی بر رخسار تمام پیامبرانی
باد تشنه تابستانی، که گندم زاران رسیده در قدوم تو خم می شوند
آشیانه ی رودی از برف، که از قله های بهار فرو می ریزد
نه نمی توانم، نمی خواهم که فراموشت کنم!
تپه های خشکیده از پله های تو بالا می آیند
تا به بوی نفسهای تو درمان شوند و به کوهستان باز گردند
ماه هزار ساله، دست نوشته ی آخرش را برای تو می فرستد تا تصحیح اش کنی
نه نمی توانم فراموشت کنم
قزل آلای عصیانگری که به چشمه خود باز می رود
خونین شده در رودها که به جانب دریا روان است
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...