رفتن به مطلب

تو به من خندیدی و نمی دانستی


ŦŁФШ  ΞTłHШ
 اشتراک گذاری

ارسال های توصیه شده

تو به من خندیدی و نمی دانستی

تو به من خندیدی و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من کرد
نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز،سالهاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان می دهدآزارم
و من اندیشه کنان


غرق در این پندارمکه چرا
باغچه کوچک ما سیب نداشت
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

 اشتراک گذاری

×
×
  • اضافه کردن...