رفتن به مطلب

نگاه می کنم از غم به غم که بیشتر است


ŦŁФШ  ΞTłHШ
 اشتراک گذاری

ارسال های توصیه شده

نگاه می کنم از غم به غم که بیشتر است

نگاه می کنم از غم به غم که بیشتر است
به خیسی چمدانـی کـــه عازم سفر است


من از نگاه کلاغـــی کـــه رفت فهمیدم
که سرنوشت درختان باغمان تبر است


به کودکانه ترین خواب های توی تنت
بـــه عشقبازی من با ادامـه ی بدنت


به هر رگی که زدی و زدم به حسّ جنون
به بچّـــه ای که توام! در میان جاری خون


به آخرین فریادی کــه توی حنجــره است
صدای پای تگرگی که پشت پنجره است


به خواب رفتن تو روی تخت یک نفره
به خوردن ِ دمپایـی بر آخرین حشره


به «هرگز»ت که سؤالی شد و نوشت: «کدام؟»
بـــه دست هـــای تـــــو در آخــــرین تشنّــج هام


بـــه گریـــــه کردن یک مرد آن ور ِ گوشی
به شعر خواندن ِ تا صبح بی هماغوشی


به بوسه های تو در خواب احتمالی من
به فیلـم های ندیده، به مبل خالی من


بــــه لذّت رؤیایت کــــه بر تن ِ کفــی ام…
به خستگی تو از حرف های فلسفی ام


به گریه در وسط ِ شعرهایی از «سعدی»
بـــــه چــــای خوردن تــــو پیش آدم بعدی


قسم به اینهمه کـــه در سَرم مُدام شده
قسم به من! به همین شاعر تمام شده
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

 اشتراک گذاری

×
×
  • اضافه کردن...