ŦŁФШ ΞTłHШ ارسال شده در 25 اردیبهشت، 2021 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اردیبهشت، 2021 نگاه می کنم از غم به غم که بیشتر است نگاه می کنم از غم به غم که بیشتر است به خیسی چمدانـی کـــه عازم سفر است من از نگاه کلاغـــی کـــه رفت فهمیدم که سرنوشت درختان باغمان تبر است به کودکانه ترین خواب های توی تنت بـــه عشقبازی من با ادامـه ی بدنت به هر رگی که زدی و زدم به حسّ جنون به بچّـــه ای که توام! در میان جاری خون به آخرین فریادی کــه توی حنجــره است صدای پای تگرگی که پشت پنجره است به خواب رفتن تو روی تخت یک نفره به خوردن ِ دمپایـی بر آخرین حشره به «هرگز»ت که سؤالی شد و نوشت: «کدام؟» بـــه دست هـــای تـــــو در آخــــرین تشنّــج هام بـــه گریـــــه کردن یک مرد آن ور ِ گوشی به شعر خواندن ِ تا صبح بی هماغوشی به بوسه های تو در خواب احتمالی من به فیلـم های ندیده، به مبل خالی من بــــه لذّت رؤیایت کــــه بر تن ِ کفــی ام… به خستگی تو از حرف های فلسفی ام به گریه در وسط ِ شعرهایی از «سعدی» بـــــه چــــای خوردن تــــو پیش آدم بعدی قسم به اینهمه کـــه در سَرم مُدام شده قسم به من! به همین شاعر تمام شده 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .