ŦŁФШ ΞTłHШ ارسال شده در 25 اردیبهشت، 2021 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اردیبهشت، 2021 مرا خالی کن از دردی که بر جانم نشست مرا خالی کن از دردی که بر جانم نشست نماندی گونه هایم زیر بارانم نشست به گرمی دست مرا می گرفتی روز و شب کشیدی دست خود را, غم به دستانم نشست به زخمم التیامی کن, نگاهی, بوسه ای غزل در گوشه ای تنها به درمانم نشست ز دنیا دل بریدم با جهانم دلخوشم جهانی در عزای هجر جانانم نشست خیالاتی شدم, رفتی ولی انگار باز به نامت یک نفر در قلب ویرانم نشست نخواهم رد پایت تا ابد آتش زند ببار از نو که, آتش بر گلستانم نشست برایت آسمان را هدیه می کردم همی نبردی آسمان غمگین به ایوانم نشست هنوز هم شعر من را صاحبی, از سر بخوان مرا خالی کن از دردی که بر جانم نشست 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .