ŦŁФШ ΞTłHШ ارسال شده در 25 اردیبهشت، 2021 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اردیبهشت، 2021 هرچند بیصداست چو آیینه، آب عمر هرچند بیصداست چو آیینه، آب عمر از رفتنش، به گوش من آواز میرسد یعقوب ،چشم باخته را ،یافت عاقبت آخر به کام خویش، نظر باز می رسد خون گریه میکند ،در و دیوار روزگار دیگر کدام خانه برانداز ،میرسد؟ از دوستان باغ، درین گوشه ی قفس گاهی نسیم صبح ،به من باز میرسد این شیشه پارهها، که درین خاک ریخته است در بوته ی گداز ،به هم باز میرسد آن روز میشویم ،ز سرگشتگی خلاص کانجام ما ،به نقطه ی آغاز میرسد... 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .