رفتن به مطلب

مثل سابق غزلم ساده و بارانی نیست


ŦŁФШ  ΞTłHШ
 اشتراک گذاری

ارسال های توصیه شده

مثل سابق غزلم ساده و بارانی نیست

مثل سابق غزلم ساده و بارانی نیست
چند قرن است در این مصر فراوانی نیست


به زلیخا بنویسید نیاید بازار
این سفر یوسف این قافله کنعانی نیست


حال این ماهی افتاده به این برکه خشک
حال حبسیه نویسی است که زندانی نیست


چشم قاجار کسی دید و نلرزید دلش
بشنوید از من بی چشم که کرمانی نیست


با لبی تشنه و بی بسمل و چاقوئی کند
ما که رفتیم ولی رسم مسلمانی نیست


عشق رازیست به اندازه‌ی آغوش خدا
عشق آن گونه که می‌دانم و می‌دانی نیست
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

 اشتراک گذاری

×
×
  • اضافه کردن...