رفتن به مطلب

خورشید بگو شعری، دریاب بهاران را


ŦŁФШ  ΞTłHШ
 اشتراک گذاری

ارسال های توصیه شده

خورشید بگو شعری، دریاب بهاران را

خورشید بگو شعری، دریاب بهاران را

پاییز به یغما بُرد ، دیوان گلستان را


معنای محبت را بیداد نمی داند

سیلاب نمی خواند اندیشه ی باران را


بر سینه ی هر شاعر، داغ غزلی مانده

ای کاش بگریاند چشمان غزلخوان را


نیلوفر این مرداب دلگیر نباش از خاک

درویش نمی خواهد رنجیدن یاران را


گلبرگ سپیدت را آورد عروس باد

بوییدم و چون یعقوب دیدم گل کنعان را


بس ریختم اشک غم در ساغر تنهایی

پیمانه نمایان کرد سرچشمه ی پیمان را


دریا به امید ماه ، دل می کند از ساحل

با جاذبه ی چشمت ، پر می دهم این جان را


تقدیر جهان اینست چرخیدن و حیرانی

طی می کنم از مستی ،بیراهه ی کیهان را
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

 اشتراک گذاری

×
×
  • اضافه کردن...