رفتن به مطلب

غم دِی رفته و غم‌های بهار آمده است


ŦŁФШ  ΞTłHШ
 اشتراک گذاری

ارسال های توصیه شده

غم دِی رفته و غم‌های بهار آمده است

غم دِی رفته و غم‌های بهار آمده است
اژدها رفته و با هیبت مار آمده است


خاک کردم غم دل را نفسی تازه کنم
بی‌خبر بودم از آن داغ به بار آمده است


آمدم دیدن شادیّ عمو‌نوروزی
که سرکوچه‌ی ما زار و نزار آمده است


عیدمان ماهی سرخی‌ست اسیرِ تُنگی
چه بلایی سر این ایل و تبار آمده است!؟


وطنم چهره برافروخته از پاییز است
سرخیِ سیب من از خون انار آمده است


باد پیچید به خود، گرد و غباری برخاست
ابلهان داد کشیدند سوار آمده است
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

 اشتراک گذاری

×
×
  • اضافه کردن...