ŦŁФШ ΞTłHШ ارسال شده در 25 اردیبهشت، 2021 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اردیبهشت، 2021 تیر برقی "چوبی ام" در انتهای روستا تیر برقی "چوبی ام" در انتهای روستا بی فروغم کرده سنگ بچه های روستا ریشه ام جا مانده در باغی که صدها سرو داشت کوچ کردم از وطن،تنها برای روستا آمدم خوش خط شود تکلیف شبها، آمدم... نور یک فانوس باشم پیش پای روستا یاد دارم در زمین وقتی مرا می کاشتند پیکرم را بوسه میزد کدخدای روستا حال اما خود شنیدم از کلاغی روی سیم: قدر یک ارزن نمی ارزم برای روستا کاش یک تابوت بودم، کاش آن نجار پیر راهی ام می کرد، قبرستان به جای روستا قحطی هیزم، اهالی را به فکر انداخته است بد نگاهم می کند دیزی سرای روستا من که خواهم سوخت، حرفی نیست، اما کدخدا تیر سیمانی نخواهد شد عصای روستا 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .