رفتن به مطلب

از لحظه ی جدایی دیگر سخن نمی گفت


ŦŁФШ  ΞTłHШ

ارسال های توصیه شده

از لحظه ی جدایی دیگر سخن نمی گفت

از لحظه ی جدایی دیگر سخن نمی گفت
فهمیده بودم اما چیزی به من نمی گفت


گفتم که می توانیم با هم دوباره باشیم؟
لبخند بی جوابش از ما شدن نمی گفت


آتش به جان آتش افتاده بود اینجا
اما سیاوش عشق از سوختن نمی گفت


آرام گریه می کرد یعقوب پیر کنعان
می مرد قطره قطره از پیرهن نمی گفت


بازار برده داران مصری پر از زلیخاست
اما نگاه یوسف از خواستن نمی گفت


سردار سر به داران ، هنگام سنگ باران
حتی به روی شبلی پیمان شکن نمی گفت


دل بود روی دوشم تابوت آرزوها
در خاک می شد اما هیچ از کفن نمی گفت


بر صفحه ی نگاهش تصویر مرده ی عشق
تکرار رفتنی که از آمدن نمی گفت
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...