رفتن به مطلب

مولانا


MaQroor

ارسال های توصیه شده

شاعران کلاسیک با بیان و احساسی متفاوت به وصف معلم پرداخته اند که در اینجا چند نمونه از آن ها آورده شده است:

کودکان مکتبی از اوستاد
رنج دیدند از ملال و اجتهاد
مشورت کردند در تعویق کار
تا معلم در فتد در اضطرار
چون نمی‌آید ورا رنجوریی
که بگیرد چند روز او دوریی
تا رهیم از حبس و تنگی و ز کار
هست او چون سنگ خارا بر قرار
آن یکی زیرکتر این تدبیر کرد
که بگوید اوستا چونی تو زرد
خیر باشد رنگ تو بر جای نیست
این اثر یا از هوا یا از تبیست
اندکی اندر خیال افتد ازین
تو برادر هم مدد کن این‌چنین
چون درآیی از در مکتب بگو
خیر باشد اوستا احوال تو
آن خیالش اندکی افزون شود
کز خیالی عاقلی مجنون شود
آن سوم و آن چارم و پنجم چنین
در پی ما غم نمایند و حنین
تا چو سی کودک تواتر این خبر
متفق گویند یابد مستقر
هر یکی گفتش که شاباش ای ذکی
باد بختت بر عنایت متکی
متفق گشتند در عهد وثیق
که نگرداند سخن را یک رفیق
بعد از آن سوگند داد او جمله را
تا که غمازی نگوید ماجرا
رای آن کودک بچربید از همه
عقل او در پیش می‌رفت از رمه
آن تفاوت هست در عقل بشر
که میان شاهدان اندر صور
زین قبل فرمود احمد در مقال
در زبان پنهان بود حسن رجال

مولانا


جز غبار از سفر خاک چه حاصل کردیم؟

سفر آن بود که ما در قدم دل کردیم

دامن کعبه چه گرد از رخ ما پاک کند؟

ما که هر گام درین راه دو منزل کردیم

دست ازان زلف بدارید که ما بیکاران

عمر خود در سر یک عقدهٔ مشکل کردیم

باغبان بر رخ ما گو در بستان مگشا

ما تماشای گل از روزنهٔ دل کردیم

آسمان بود و زمین، پلهٔ شادی با غم

غم و شادی جهان را چو مقابل کردیم

ای معلم سر خود گیر که ما چون گرداب

قطع امید ز سر رشتهٔ ساحل کردیم

رفت در کار سخن عمر گرامی صائب

جز پشیمانی ازین کار چه حاصل کردیم؟

صائب تبریزی


زخم جفای یار که بر سینه مرهم است

از بخت من زیاده و از لطف او کم است

کودک دل است و دو و لعب دوست لیک

در قید اختلاط ز قید معلم است

پنهان گلی شکفته درین بزم کان نگار

خود را شکفته دارد و بسیار درهم است

شد مست و از تواضع بی‌اختیار او

در بزم شد عیان که نهان با که همدمست

ترسم برات لطف گدائی رسد به مهر

کان لعل خاتمیست که در دست خاتمست

از گریه‌های هجر شکست بنای جان

موقوف یک نم دیگر از چشم پر نمست

هر صبح دم من و سر کوی بتان بلی

شغلی است این که بر همهٔ کاری مقدم است

با این خصایل ملکی بر خلاف رسم

باید که سجدهٔ تو کند هر که آدم است

با غم که جان در آرزوی خیر باد اوست

گفتار محتشم همه دم خیر مقدم است

از : محتشم کاشانی
می توان در سایه آموختن                          

گنج عشق  جاودان اندوختن

اول از استاد، یاد آموختیم                          

پس، سویدای سواد  آموختیم

از پدر گر قالب تن یافتیم                           

از معـلم جان روشن  یافتیم

ای معلم چون کنم توصیف تو                      

چون خدا مشکل توان تعریف تو

ای تو کشتی نجات روح ما                        

ای به طوفان جهالت نوح  ما

یک پدر بخشنده آب و گل است                     

یک پدر روشنگر جان و دل است

لیک اگر پرسی کدامین برترین                    

آنکه دین آموزد و علم  یقین

 استاد محمد حسین شهریار
 

تاریخچه روز معلم از شهادت خانعلی تا استاد مطهری در 12 اردیبهشت

در اسفند ماه سال 1339 جعفر شریف امامی کابینه خود را به مجلس معرفی و وزارت فرهنگ را به دکتر جهانشاه صالح سپرد وی در دهم اردیبهشت لایحه حقوق فرهنگیان را تقدیم مجلس نمود . انتشار این خبر موجب واکنش فرهنکیان گردید . جمعی از معلمان به دعوت باشگاه مهرگان که ریاست آنرا محمد درخشش بر عهده داشت، برای اعتراض به این لایحه ، در 12 اردیبهشت ماه سال 1340 مقابل مجلس شورای ملی تجمع کرده و شعارهایی علیه دولت سردادند، ماموران برای متفرق کردن معلمان ابتدا از ماشین های آب پاش استفاده کردند و سپس سرگرد ناصر شهرستانی، رییس کلانتری میدان بهارستان، با کلت به سوی معلمان شلیک کرد و گلوله یی به سر ابوالحسن خانعلی معلم جوان حاضر در تجمع فرهنگیان اصابت کرد .

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...