رفتن به مطلب

اشعار عاشقانه ایرج جنتی‌عطایی


ŦŁФШ  ΞTłHШ

ارسال های توصیه شده

اشعار عاشقانه ایرج جنتی‌عطایی


مجموعه: شعر و ترانه






poems-irajjannatibati1-1.jpg


ترانه های عاشقانه ایرج جنتی عطایی


ایرج جنتی‌عطایی (زاده ۱۹ دی ۱۳۲۵ در مشهد)، شاعر، ترانه‌سرا، نمایشنامه‌نویس و کارگردان تئاتر ایرانی است.




شب آشیان شب‌زده، چکاوک شکسته‌پر


رسیده‌ام به ناکجا، مرا به خانه‌ام ببر






کسی به یاد عشق نیست، کسی به فکر ما شدن


از آن تبار خودشکن تو مانده‌ای و بغض من






از این چراغ مردگی از این بر آب سوختن


از این پرنده کشتن و از این قفس فروختن






چگونه گریه سر کنم که یار غم‌گسار نیست


مرا به خانه‌ام ببر که شهر، شهر یار نیست






مرا به خانه‌ام ببر ستاره دل‌نواز نیست


سکوت نعره می‌زند که شب ترانه‌ساز نیست






مرا به خانه‌ام ببر که عشق در میانه نیست


مرا به خانه‌ام ببر اگر چه خانه، خانه نیست






از این چراغ مردگی از این بر آب سوختن


از این پرنده کشتن و از این قفس فروختن






چگونه گریه سر کنم که یار غم‌گسار نیست


مرا به خانه‌ام ببر که شهر شهر یار نیست


ایرج جنتی عطایی






ff12.gif
ایرج جنتی عطایی






تو فکر یک سقفم، یک سقف بی‌روزن


یک سقف پابرجا، محکم‌تر از آهن






سقفی که تن‌پوشِ هراس ما باشه


تو سردی شب‌ها، لباس ما باشه






سقفی اندازه‌ی قلب من و تو .. واسه لمس تپش دلواپسی


برای شرم لطیف آینه‌ها .. واسه پیچیدن بوی اطلسی






زیر این سقف، با تو از گل، از شب و ستاره میگم


از تو و از خواستن تو، میگم و دوباره میگم






زندگیم‌و زیر این سقف، با تو اندازه می‌گیرم


گم میشم تو معنی تو، معنی تازه می‌گیرم






سقف‌مون افسوس و افسوس، تن ابر آسمونه


یه افق یه بی‌نهایت، کمترین فاصله‎مونه






تو فکر یک سقفم، یک سقف رویایی


سقفی برای ما، حتا مقوایی






تو فکر یک سقفم، یک سقف بی‌روزن


سقفی برای عشق، برای تو با من






سقفی اندازه‌ی قلب من و تو .. واسه لمس تپش دلواپسی


برای شرم لطیف آینه‌ها .. واسه پیچیدن بوی اطلسی






زیر این سقف اگه باشه، می‎پیچه عطر تن تو


لُختی پنجره‌هاش‌و می‌پوشونه پیرهن تو






زیر این سقف خوبه عطرِ خود‌فراموشی بپاشیم


آخر قصه بخوابیم، اول ترانه پاشیم


ایرج جنتی عطایی






ff12.gif
اشعار ایرج جنتی عطایی






هم خونه ی من ای خدا


از من دیگه خسته شده


کتاب عشق ما دیگه


خونده شده ،‌ بسته شده


خونه دیگه جای غمه


اون داره از من دور می شه


این خونه ی قشنگ ما


داره برامون گور می شه


اون دست گرم و مهربون


با دست من قهره دیگه


چشمای غمگینش با من


قصه ی شادی نمی گه


هم خونه ی من با دلم


خیال سازش نداره


دستای کوچیکش دیگه


میل نوازش نداره


شبا وقتی میرم خونه


بوسه به موهاش می زنم


سرش به کار خودشه


انگار نه انگار که منم


روزا وقتی میام بیرون


اون خودشو به خواب زده


خب ، مثل روزگار شده


یه روز خوبه ،‌یه روز بده


ای دل من ، ای دیوونه


بذار برم از این خونه






ff12.gif
ترانه های ایرج جنتی عطایی






ای شرقی غمگین ، وقتی آفتاب تو رو دید


تو شهر بارونی بوی عطر تو پیچید


شب راهشو گم کرد ، تو گیسوی تو گم شد


آفتاب آزادی از تو چشم تو خندید


ای شرقی غمگین


تو مثل کوه نوری


نذار خورشیدمون بمیره


تو مثل روز پکی


مثل دریا مغروری


نذار خاموشی جون بگیره


ای شرقی غمگین


بازم خورشید دراومد


کبوتر آفتاب


روی بوم تو پر زد


بازار چشم تو پر از بوی بهاره


بوی گل گندم تو رو به یاد میاره


ای شرقی غمگین ، زمستون پیش رومه


با من اگه باشی ، گل و بارون کدومه


آواز دست ما می پیچه تو زمستون


ترس از زمستون نیست که آفتابش رو بومه
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...