!!DanDy GirL ارسال شده در 1 آذر، 2020 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آذر، 2020 روزی کفاشی در حال تعمیر کفشی بود، ناگهان سوزن کفاشی در انگشتش فرو رفت. از شدت درد، فریادی زد، و سوزن را چند متر دورتر پرت کرد. مردی حکیم که از آن مسیر عبور میکرد، ماجرا را دید، سوزن را آورد و به کفاش تحویل داد، و شعری را زمزمه کرد، “درختی که پیوسته بارش خوری، تحمل کن انگه که خارش خوری” این سوزن، منبع درآمد توست. این همه فایده حاصل کردی، یک روز که از آن دردی برایت آمد، آن را دور میاندازی؟! نتیجه اینکه اگر از کسی رنجیدیم، خوبیهایی که از جانب اون شخص به ما رسیده رو، از یاد نبریم. اون وقت تحمل اون رنج و ناراحتی، برای ما آسونتر میشه. 3 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .