رفتن به مطلب

** غمکده **


SARDAR

ارسال های توصیه شده

شد ز غمت خانه سودا دلم
در طلبت رفت به هر جا دلم

در طلب زهره رخ ماه رو
می نگرد جانب بالا دلم

فرش غمش گشتم و آخر ز بخت
رفت بر این سقف مصفا دلم

آه که امروز دلم را چه شد
دوش چه گفته است کسی با دلم

از طلب گوهر گویای عشق
موج زند موج چو دریا دلم

روز شد و چادر شب می درد
در پی آن عیش و تماشا دلم

از دل تو در دل من نکته‌هاست
وه چه ره است از دل تو تا دلم

گر نکنی بر دل من رحمتی
وای دلم وای دلم وا دلم

ای تبریز از هوس شمس دین
چند رود سوی ثریا دلم

مولانا
 
proxy.php?image=http%3A%2F%2Fyoursmiles.org%2Fgsmile%2Fbirds%2Fg0520.gif&hash=d954613f04e18dbf3d70cf11950af87b
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

ای عشق بیا دوباره فریاد شویم
از این همه غم دوباره آزاد شویم

یک بو*س*ه و یک جام در آغوش سحر
برداشته و در دل شب شاد شویم

از ناله و از اشک به جایی نرسیم
کاری بکنیم دوباره آباد شویم
 
proxy.php?image=http%3A%2F%2Fyoursmiles.org%2Fgsmile%2Fbirds%2Fg0520.gif&hash=d954613f04e18dbf3d70cf11950af87b
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

حتما کسی را تازگی ها در نظر داری
لابد به غیر از من کسی را زیر سر داری

دیگر سراغی از دل تنگم نمی گیری
با اینکه از حال پریشانم خبر داری

بی طاقتی این روزها جایی دلت گیر است
بو برده ام از شهر من قصد سفر داری

بو برده ام از عطر مشکوک تنت شب ها
جایی دگر عشقی دگر یاری دگر داری

سردی زمستانی در این گرمای تابستان
ل**ب های بی رنگ و نگاهی بی ثمر داری

آهسته گفتی: دوستت دارم و از لحنت
معلوم شد از من کسی را دوست تر داری

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

کنج تنهایی… ما را به خیالی خوش کرد
خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت

درد بی عشقی ما دید و دریغش آمد
آتش شوق درین جان شکیبا زد و رفت

خرمن سوخته ی ما به چه کارش می خورد
که چو برق آمد و در خشک و تر ما زد و رفت
 
proxy.php?image=http%3A%2F%2Fyoursmiles.org%2Fgsmile%2Fbirds%2Fg0520.gif&hash=d954613f04e18dbf3d70cf11950af87b
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد
که تو رفتی و دلم ثانیه‌ ای بند نشد

ل**ب تو میوه ممنوع ولی ل**ب‌ هایم
هرچه از طعم ل**ب سرخ تو دل کند نشد

بی قرار توام و در دل تنگم گله‌ هاست
آه بی‌ تاب شدن عادت کم حوصله‌ هاست

با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر
هیچ‌ کس هیچ‌ کس این‌جا به تو مانند نشد
 
proxy.php?image=http%3A%2F%2Fyoursmiles.org%2Fgsmile%2Fbirds%2Fg0520.gif&hash=d954613f04e18dbf3d70cf11950af87b

 

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

کاش می شد هیچ کس تنها نبود
کاش می شد دیدنت رویا نبود

گفته بودی باتو می مانم ولی
رفتی و گفتی که اینجا جا نبود

سالیان سال تنها مانده ام
شاید این رفتن سزای من نبود

من دعا کردم برای بازگشت
دست های تو ولی بالا نبود

باز هم گفتی که فردا می رسی
کاش روز دیدنت فردا نبود
 
proxy.php?image=http%3A%2F%2Fyoursmiles.org%2Fgsmile%2Fbirds%2Fg0520.gif&hash=d954613f04e18dbf3d70cf11950af87b
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

خبرت هست که از خویش خبر نیست مرا

گذری کن که ز غم راهگذر نیست مرا

گر سرم در سر سودات رود نیست عجب

سر سودای تو دارم غم سر نیست مرا

ز آب دیده که به صد خون دلش پروردم

هیچ حاصل به جز از خون جگر نیست مرا

بی رخت اشک همی بارم و گل می‌کارم

غیر از این کار کنون کار دگر نیست مرا

محنت زلف تو تا یافت ظفر بر دل من

بر مراد دل خود هیچ ظفر نیست مرا

بر سر زلف تو زانروی ظفر ممکن نیست

که تواناییی چون باد سحر نیست مرا

دل پروانه صفت گر چه پر و بال بسوخت

همچنان ز آتش عشق تو اثر نیست مرا

غم آن شمع که در سوز چنان بی خبرم

که گرم سر ببرند هیچ خبر نیست مرا

تا که آمد رخ زیبات به چشم خسرو

بر گل و لاله کنون میل نظر نیست مرا
 
proxy.php?image=http%3A%2F%2Fyoursmiles.org%2Fgsmile%2Fbirds%2Fg0520.gif&hash=d954613f04e18dbf3d70cf11950af87b

 

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

خبرت هست که از خویش خبر نیست مرا

گذری کن که ز غم راهگذر نیست مرا

گر سرم در سر سودات رود نیست عجب

سر سودای تو دارم غم سر نیست مرا

ز آب دیده که به صد خون دلش پروردم

هیچ حاصل به جز از خون جگر نیست مرا

بی رخت اشک همی بارم و گل می‌کارم

غیر از این کار کنون کار دگر نیست مرا

محنت زلف تو تا یافت ظفر بر دل من

بر مراد دل خود هیچ ظفر نیست مرا

بر سر زلف تو زانروی ظفر ممکن نیست

که تواناییی چون باد سحر نیست مرا

دل پروانه صفت گر چه پر و بال بسوخت

همچنان ز آتش عشق تو اثر نیست مرا

غم آن شمع که در سوز چنان بی خبرم

که گرم سر ببرند هیچ خبر نیست مرا

تا که آمد رخ زیبات به چشم خسرو

بر گل و لاله کنون میل نظر نیست مرا
 
proxy.php?image=http%3A%2F%2Fyoursmiles.org%2Fgsmile%2Fbirds%2Fg0520.gif&hash=d954613f04e18dbf3d70cf11950af87b

 

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

گل انداما به سویم دسته ای گل
فرستادی مرا پروانه کردی
مرا کاشانه چون غمخانه ای بود
تو این غمخانه را گلخانه کردی
ز دست قاصدت گل را گرفتم
به هر گل برگ آن صد بو*س*ه دادم
پس از آن با دلی آکنده از شوق
به آرامی به گلدانی نهادم
حکایت ها که با تو گفته بودم
به جای تو به گلها باز گفتم
حکایت ها که با تو گفته بودم
به جای تو به گلها باز گفتم
 
proxy.php?image=http%3A%2F%2Fyoursmiles.org%2Fgsmile%2Fbirds%2Fg0520.gif&hash=d954613f04e18dbf3d70cf11950af87b

 

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

گل انداما به سویم دسته ای گل
فرستادی مرا پروانه کردی
مرا کاشانه چون غمخانه ای بود
تو این غمخانه را گلخانه کردی
ز دست قاصدت گل را گرفتم
به هر گل برگ آن صد بو*س*ه دادم
پس از آن با دلی آکنده از شوق
به آرامی به گلدانی نهادم
حکایت ها که با تو گفته بودم
به جای تو به گلها باز گفتم
حکایت ها که با تو گفته بودم
به جای تو به گلها باز گفتم
 
proxy.php?image=http%3A%2F%2Fyoursmiles.org%2Fgsmile%2Fbirds%2Fg0520.gif&hash=d954613f04e18dbf3d70cf11950af87b
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بر ما چه رفته است که دل مرده ایم ما؟
دل را به میهمانی غم برده ایم ما
گل های زرد دسته به دسته شکفته اند
بر ما چه رفته است که پژمرده ایم ما؟
سبزیم اگرچه مثل سپیدارهای پیر
سهم کلاغ های سیه چرده ایم ما
شاید به قول شاعر لبخندهای تلخ
“یک مشت خاطرات ترک خورده ایم ما”
باور کنید هیچ دلی را در این جهان
نشکسته ایم ما و نیازرده ایم ما
گفتی پناه می بری از بی کسی به چاه
ای بغض ناصبور مگر مرده ایم ما؟
“سعید بیابانکی”
 
proxy.php?image=http%3A%2F%2Fyoursmiles.org%2Fgsmile%2Fbirds%2Fg0520.gif&hash=d954613f04e18dbf3d70cf11950af87b

 

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

نگارا، از وصال خود مرا تا کی جدا داری؟
چو شادم می‌توانی داشت، غمگینم چرا داری؟

چه دلداری؟ که هر لحظه دلم از غم به جان آری
چه غم خواری؟ که هر ساعت تنم را در بلا داری

به کام دشمنم داری و گویی: دوست می‌دارم
چگونه دوستی باشد، که جانم در عنا داری؟

چه دانم؟ تا چه اجر آرم من مسکین بجای تو
که گر گردم هلاک از غم من مسکین، روا داری

بکن رحمی که مسکینم، ببخشایم که غمگینم
بمیرم گر چنین، دانم مرا از خود جدا داری

مرا گویی: مشو غمگین، که خوش دارم تو را روزی
چو می‌گردم هلاک از غم تو آنگه خوش مرا داری!

عراقی کیست تا لافد ز عشق تو؟ که در هر کو
میان خاک و خون غلتان چو او صد مبتلا داری

عراقی
 
proxy.php?image=http%3A%2F%2Fyoursmiles.org%2Fgsmile%2Fbirds%2Fg0520.gif&hash=d954613f04e18dbf3d70cf11950af87b
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

شد ز غمت خانه سودا دلم
در طلبت رفت به هر جا دلم

در طلب زهره رخ ماه رو
می نگرد جانب بالا دلم

فرش غمش گشتم و آخر ز بخت
رفت بر این سقف مصفا دلم

آه که امروز دلم را چه شد
دوش چه گفته است کسی با دلم

از طلب گوهر گویای عشق
موج زند موج چو دریا دلم

روز شد و چادر شب می درد
در پی آن عیش و تماشا دلم

از دل تو در دل من نکته‌هاست
وه چه ره است از دل تو تا دلم

گر نکنی بر دل من رحمتی
وای دلم وای دلم وا دلم

ای تبریز از هوس شمس دین
چند رود سوی ثریا دلم

مولانا
 
proxy.php?image=http%3A%2F%2Fyoursmiles.org%2Fgsmile%2Fbirds%2Fg0520.gif&hash=d954613f04e18dbf3d70cf11950af87b

 

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

ای عشق بیا دوباره فریاد شویم
از این همه غم دوباره آزاد شویم

یک بو*س*ه و یک جام در آغوش سحر
برداشته و در دل شب شاد شویم

از ناله و از اشک به جایی نرسیم
کاری بکنیم دوباره آباد شویم
 
proxy.php?image=http%3A%2F%2Fyoursmiles.org%2Fgsmile%2Fbirds%2Fg0520.gif&hash=d954613f04e18dbf3d70cf11950af87b
 
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

حتما کسی را تازگی ها در نظر داری
لابد به غیر از من کسی را زیر سر داری

دیگر سراغی از دل تنگم نمی گیری
با اینکه از حال پریشانم خبر داری

بی طاقتی این روزها جایی دلت گیر است
بو برده ام از شهر من قصد سفر داری

بو برده ام از عطر مشکوک تنت شب ها
جایی دگر عشقی دگر یاری دگر داری

سردی زمستانی در این گرمای تابستان
ل**ب های بی رنگ و نگاهی بی ثمر داری

آهسته گفتی: دوستت دارم و از لحنت
معلوم شد از من کسی را دوست تر داری
 
proxy.php?image=http%3A%2F%2Fyoursmiles.org%2Fgsmile%2Fbirds%2Fg0520.gif&hash=d954613f04e18dbf3d70cf11950af87b
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت
پرده ی خلوت این غمکده بالا زد و رفت

کنج تنهایی… ما را به خیالی خوش کرد
خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت

درد بی عشقی ما دید و دریغش آمد
آتش شوق درین جان شکیبا زد و رفت

خرمن سوخته ی ما به چه کارش می خورد
که چو برق آمد و در خشک و تر ما زد و رفت
 
proxy.php?image=http%3A%2F%2Fyoursmiles.org%2Fgsmile%2Fbirds%2Fg0520.gif&hash=d954613f04e18dbf3d70cf11950af87b
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد
که تو رفتی و دلم ثانیه‌ ای بند نشد

ل**ب تو میوه ممنوع ولی ل**ب‌ هایم
هرچه از طعم ل**ب سرخ تو دل کند نشد

بی قرار توام و در دل تنگم گله‌ هاست
آه بی‌ تاب شدن عادت کم حوصله‌ هاست

با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر
هیچ‌ کس هیچ‌ کس این‌جا به تو مانند نشد
 
proxy.php?image=http%3A%2F%2Fyoursmiles.org%2Fgsmile%2Fbirds%2Fg0520.gif&hash=d954613f04e18dbf3d70cf11950af87b

 

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...