رفتن به مطلب

شجاعت


BathaM

ارسال های توصیه شده

"به خاطر خودم می روی…"؟
چه احمقانه …!
مگر آن روزها که از عشق میگفتی، آن روزها که دلدادگی ام را می دیدی و قول های قشنگ می دادی، حواست به عاشقی ام بود؟
مگر از وابسته شدنم ترسیدی ؟
یا در دل بردنم احتیاط کردی ؟؟
مگر نگران احساسم بودی؟ …
اصلا آن وقتی که آمدی مگر به خاطر من بود که حالا به خاطر من بروی ؟؟
نه جانم …
هر کسی می آید 
هر کسی از عشق می گوید …
و هر کسی زیر قولهایش می زند و می رود …
به خاطر خودش است نه دیگری …
فقط پذیرفتنش "شجاعت " می خواهد!!

#مخاطب_خاص_دارد

شجاعت

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

من آسمان پر از ابرهای دلگیرم

اگر تو دلخوری از من، من از خودم سیرم

 

من آن طبیب زمینگیر زار و بیمارم

که هر چه زهر به خود می دهم، نمی میرم

 

من و تو آتش و اشکیم در دل یک شمع

به سرنوشت تو وابسته است تقدیرم

 

به دام زلف بلندت دچار و سردرگم

مرا جدا مکن از حلقه های زنجیرم

 

درخت سوخته ای در کنار رودم من

اگر تو دلخوری از من، من از خودم سیرم

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

افـسوس که نامه جواني طي شد
و آن تازه بـهار زندگاني دي شد
آن مرغ طرب که نام او بود شـباب
افـسوس ندانم که کي آمد کي شد...

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

اين قافله عمر عجـب ميگذرد
درياب دمي کـه با طرب ميگذرد
ساقي غم فرداي حريفان چه خوري
پيش آر پياله را که شب ميگذرد
 

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

...🗣

میگن وقتی یکی دوسِت داره همه چاله چوله های تو رو بلده،

میدونه واسه چی ناراحتی،

یا وقتی خوشحال میشی چشمات چه شکلیه،

میدونه چه جوری به بخندوندت

یا چه جوری اشکاتو پاک کنه

بهونه ها تو میشناسه،

اینکه یکی چاله چوله هایِ قلبتو پر کنه عالیه.

اما وای به حال وقتی که

به هر دلیلی دیگه دوست نداشته باشه،

میشه مثه تیر خلاص، درست وسطه قلبت.

چون اون بیشتر از هرکسی میدونه

تو از چی میترسی،

چیو دوست نداری،

چی حالتو بد میکنه.

و...

مردن تو از جایی شروع میشه که واسه خوب بودنت تلاش که نمیکنه هیچ،

به چاله های قلبتم لگدهای محکم تر میزنه!

اینکه یکی شمارو بلد باشه هم عاشقانه اس هم ترسناک...

مواظب باشید که غافلگیر نشید!

 

#شهرزاد_پاییزی

 

 

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

وقتی دیوار پشت دیوار

رو به‌روی تنهایی من قد می‌کشد

وُ این خیابان

شاهراه جهنم می‌شود

مرگ حقیقت تلخی نیست!
 

وقتی دست‌های من

از بازوهای تو می‌افتد وُ

اسمم از لب‌هایت

مردن آنقدرها هم درد ندارد
 

ونوشه اندرخور

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...